جلسه گفت و شنود با عبدالله اسدی در استکهلم – سوئد

abe

بحث این جلسه حول سه محور به صورت زیر ارائه می شود
معیارهای پذیرش پناهندگان شامل چه نکاتی می شود و از این معیارها به چه صورت استفاده میشود؟
نحوه ارائه دلائل پناهندگی چگونه صورت می گیرد؟
چگونه می شود پرونده هایی که بسته می شود را دوباره به جریان انداخت؟
مبارزه متشکل و تاثیرات آن بر روند پناهندگی
فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی در شهر استکهلم همه پناهجویان
و علاقمندان به مسائل پناهندگی را به شرکت در این جلسه دعوت می کند.
زمان: سه شنبه ۲۴ یونی ساعت ۱۸
مکان:Medborgarhuset
Medborgarplatsen
این جلسه را به خاطر بسپارید و دوستان و آشنایان خود را از آن با خبر کنید.
همبستگی، فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی- استکهلم
22 یونی ۲۰۱۴

پیام پرهیزکار:نتایج و تاًثیرات حجاب اجباری در زندگی زنان

photo
در روزهای اخیر تلاش بیش‌ازپیش جامعه برای رهایی از تحمیل حجاب اجباری و دست‌یابی به آزادی و اختیار، آشکارتر و مهارنشدنی‌تر از همیشه مشهود است. چراکه تبعات جبران‌ناپذیر این تعرض به حقوق شهروندی زنان و مخدوش کردن امنیت روانی آنان دیگر به‌هیچ‌وجه در هیچ جامعه‌ای قابل‌تحمل نیست. در این مقاله به برخی آر این تأثیرات به وجود آمده از سوی جمهوری اسلامی مانند کودکانی که قربانی حجاب‌اند، زنان شاغلی که مجبور به رعایت حجاب می‌شوند، محصلینی که تن به‌اجبار نمی‌دهند و چندین و چند ابزار دیگر حکومت برای سرکوب زنان می‌پردازیم.
در سی و اندی سال گذشته همیشه شاهد نقض حقوق کودکان در مدارس بوده‌ایم. به‌طور مثال پوشیدن اجباری چادر در برخی از مدارس و بدرفتاری مسئولان مدرسه. اولین ترکش‌های حجاب اجباری به زنان و به‌ویژه کارمندان دولتی اصابت کرد. بسیاری از زنان کارمند در پی بی‌نتیجه ماندن اعتراضشان مجبور به تن دادن به حجاب اجباری شدند. این تحمیل برای آنان به‌هیچ‌وجه آسان نبوده است چراکه پس از تثبیت حجاب اجباری، این مسائله همچنان اهرم فشاری برزنان شاغل بوده و در بسیاری از مواقع اندکی تخطی از قوانین سخت‌گیرانه حجاب مانعی برای انجام وظایف حرفه‌ای یا بهانه‌ای برای تحقیر آنان بوده است. محرومیت تحصیلی دانشجویانی که موی سرخود را به‌خوبی نپوشانده‌اند، فقط یکی از اشکال زیر پا گذاشتن حق تحصیل برای همگان، به دلیل اجباری کردن حجاب است. از نمونه‌های دیگر در این زمینه دختربچه‌هایی هستند که برای رفتن به مدرسه مجبور به سرکردن مقنعه و مانتو و گاه چادر شده‌اند و دختران نوجوان و جوانی که به دلیل رعایت نکردن حجاب کامل اجازه تحصیل در دبیرستان دلخواه را نیافته‌اند و حتی از تحصیلات دانشگاهی محروم شده‌اند. مدرسه و دانشگاه از کانون‌های اصلی درگیری زنان با حجاب است، اما این قشر از جامعه حتی در خیابان‌های شهر نیز در امان نبوده‌اند و دائماً افرادی با عناوینی همچون کمیته، گشت ارشاد و حافظان حجاب، خاطرات تلخی را در خیابان برای زنان رقم‌زده‌اند. در کنار سرکوب و فشار نهادهای رسمی جامعه برای ملزم کردن زنان به رعایت حجاب، گروه‌ها و قشرهای مختلف جامعه نیز گاه با اهدافی یکسان با حکومت با این سرکوب همدستی می‌کنند. گاه مغازه‌دار متدین محله به خاطر نداشتن روسری یک کودک ۹ ساله، به او بستنی نمی‌فروشد یا حتی افراد غیرمذهبی و حتی منتسب به گروه‌های چپ به بهانه احترام به اعتقادات مردم، زنان را برای داشتن حجاب زیر فشار گذاشته‌اند. همه این اجبارها و فشارها برای اجباری کردن حجاب تاکنون و باگذشت سی‌وچند سال نتوانسته الگوی موردنظر حکومت را به‌طور کامل به زنان تحمیل کند و همچنان شاهد هزینه‌های گزاف برای مقابله با آنچه بدحجابی عنوان می‌شود هستیم. امید است بتوانیم با تمام قوا همراه زنان و مردانی که علیه حجاب مبارزه می‌کنند باشیم و با تأثیرات مخرب و خشونت‌آمیز رژیم فاسد جمهوری اسلامی که بر ذهن و روان زنان گذارده است مبارزه کنیم.

سروناز سینایی:تجاوز درد مشترک زنان

Sarvenaz S

تجاوز به معنای دقیق کلمه آسیب رساندن یا از میان بردن حقوق دیگران است. اولین خاطره تلخی که یک زن در جوامع اسلام زده و حتی در خانواده‌های متعصب و مذهبی در ذهنش شکل می‌گیرد تجاوز معمولاً توسط یکی از اعضای خانواده، فامیل و یا آشنایان است. زنان ایران از زمانی که متولد می‌شوند، در ایران با حکومتی اسلامی مورد تهدید قرار می‌گیرند به‌طوری‌که در رساله بنیان‌گذار جمهوری اسلامی یعنی خمینی بخشی به این قضیه پرداخته که آن را نقل‌قول می‌کنم: کسی که زوجه‌ای کمتر از نه سال دارد وطی او برای وی جایز نیست چه اینکه زوجه دائمی باشد و چه منقطع و اما سایر کام‌گیری‌ها از قبیل لمس به شهوت و آغوش گرفتن و تفخیذ اشکال ندارد هرچند شیرخواره باشد و اگر قبل از نه سال او را وطی کند اگر افضاء نکرده باشد به‌غیراز گناه چیزی بر او نیست و اگر کرده باشد یعنی مجرای بول و مجرای حیض او را یکی کرده باشد و یا مجرای حیض و غائط او را یکی کرده باشد تا ابد وطی او بر وی حرام می‌شود. این به این معناست که غیرممکن نیست. این انسان‌ها از ذهن سالمی برخوردارند که به یک چنین مسئله‌ای می‌اندیشند و برای آن فتوا صادر می‌کنند؟ وقتی این مسائل در یک حکومت یا حتی گروهک و قبیله دغدغه‌شان باشد، این را دغدغه مردم نیز می‌دانند. البته تجاوز به دختران کم سن تنها در ایران و کشورهای اسلام زده اتفاق نمی‌افتد اما نگاه تجاوز در این کشورها با کشورهای دیگر فرق می‌کند. در کشورهای اسلام زده دختر حق ندارد برای آبروی خانواده و خودش بگوید به من تجاوز شد. وقتی عمل تجاوز اتفاق می‌افتد این دختر است که احساس عذاب وجدان می‌کند و به خاطر فرهنگ عقب‌مانده خود را گناهکار می‌داند و از بیانش شرمسار است چراکه از طرف خانواده مورد شماتت و پس‌زدگی می‌شود و اولین جمله‌ای که به وی گفته می‌شود این است که تقصیر از خودت بود و تو باعث شدی و جملاتی که برای تمام ما زنان آشناست. در کشور و مذهبی که به خاطر گرفته شدن حق و رساندن آسیب به روح و جسمت تو را مجرم می‌دانند جز سکوت چه چیز دیگر در یک زن نهادینه می‌شود؟ در تجاوز در سنین کم متأسفانه برای دخترانی که زیر ۹ سال هستند یا حتی زیر ۱۸ سال راه مقابله‌ای مستقیم نیست و نمی‌توان از یک دختربچه انتظار داشت برخلاف قوانین و تعصبات و فرهنگی که در این چند سال ابتدای زندگی با آن بزرگ‌شده مقابله کند و فریاد بزند و متأسفانه ۹۰ درصد از زنان ایرانی تجربه تجاوز در دوران کودکی را دارند. همین امر ازنظر روانشناسان بالینی باعث تضعیف روحیه و عدم اعتمادبه‌نفس در زنان و یا هزاران مشکل و بیماری روحی دیگر مانند پرخاشگری یا انتقام‌جویی و … می‌شود. در همان ابتدا سکوت ناموسی را به زن یاد می‌دهند و زنان را با این تفکر پرورش می‌دهند. البته این نوع تجاوز یکی از هزاران تجاوزی است که به زنان در حکومت عقب‌مانده اسلامی می‌شود اما مقوله‌ای است جدایی‌ناپذیر از آینده یک زن.
کاش موجی درمی‌خواست تا زنان می‌توانستند آزادانه خاطرات تلخ تجاوز در دوران کودکی‌شان را به اشتراک بگذارند؛ و این تابوشکنی اتفاق می‌افتاد. ما زنان به تعامل و اشتراک دردها و زخم‌هایمان نیازمندیم تا بتوانیم التیامی برای آن و راه‌کاری برای رها شدن زنان فردا بیابیم.
سروناز سینایی

مهدی معصومی:آشفتگی بیش‌ازحد درون نظام و احتمال فروپاشی قریب‌الوقوع رژیم

Mehdi Masoumi

مردم ایران شایستگی یک حکومت سکولار و غیر ایدئولوژیک را دارند و خواستار برچیدن حکومت مذهبی در کشورمان هستند. حکومتی که کوچک‌ترین ارزشی برای مردم و این مملکت قائل نیست و از آغاز تاکنون با دسته‌بندی و ایجاد اقلیتی بنام خودی و اکثریتی بنام غیرخودی به جان ملت افتاده است و با به بند کشیدن، آزار و شکنجه و کشتاری که روزبه‌روز به آمار آن می‌افزاید دیر یا زود به دست همین مردم به گور سپرده خواهد شد.
رژیمی که به اشکال مختلف به دزدی و غارت دسترنج و سرمایه مردم ایران مشغول است و از طرفی دیگر میان مردم، تحت نام سنی، شیعه، بهایی و مسیحی و کرد و ترک و عرب و بلوچ و دراویش و غیره، تفرقه می‌اندازد و با کارگران و مهاجران افغان، رفتار نژادپرستانه و فاشیستی می‌کند باید به دست همین مردم به زیر کشیده شود و بر ویرانه‌های جمهوری اسلامی حکومتی سکولار و انسانی بنا شود.
حکومتی که در تأمین ابتدایی‌ترین خواسته‌های مردم، کوچک‌ترین نقشی نداشته است، حکومتی که بجای ایجاد کار و مشاغل و تأمین زندگی مردم، فساد و چپاول درآمد نفت و گاز کشور را مبنای عمل خود قرار داده است و کارد را به استخوان مردم رسانده است، باید به همین دلیل موردتنفر و انزجار مردم قرار گیرد و رفتار جنایت‌کارانه و سنت‌ها و فرهنگ عقب‌مانده و ارتجاعی‌اش ترد و برملا و به دور انداخته شود. هیچ نوع عقل و خرد و منطقی در ذهن بیمار این حاکمان یافت نمی‌شود.
از روزی که این حاکمان بر سرکار آمده‌اند، لبخند را بر لب مردم دوخته‌اند، شادی را از مردم گرفته‌اند، نان سر سفره مردم را بریده‌اند، فرهنگ ارتجاعی اسلامی را به مردم تحمیل کرده‌اند، نقش زنان را در اداره جامعه ممنوع کرده‌اند، قانون انتقام‌جویانه و قصاص، حاکم کرده‌اند و قوانین قرون‌وسطی مذهب بجای قوانین مدنی جاری کرده‌اند.
به‌صورت زنان تیغ کشیدند به خاطر داشتن اندکی آرایش و صورت آن‌ها را خونین‌ومالین کردند. در طول این سال‌ها نه سازمان ملل و نه دولت‌های مدعی حقوق بشر به ظلمی که به این مردم رفت، اعتراضی نکردند و از مبارزه مردم ایران برای به زیر کشیدن این حکومت حمایت نکردند. معلوم شد که برای آن‌ها حفظ روابط سیاسی و اقتصادی و دیپلماتیک با جمهوری جنایتکار اسلامی از برخورداری مردم ایران از آزادی و خوشبختی مهم‌تر است. معلوم شد تنها چیزی که برای دولت‌های غربی مطرح نیست همان حقوق بشراست.
همان حقوق بشری که آن اعلامیه بلندبالا را برایش نوشته‌اند و مورد به مورد حقوق انسان را محترم شمرده‌اند، حقوق بشر در عمل فقط به یک اهرم سیاسی برای تأمین منافع غرب تبدیل‌شده است. این‌همه شهروندان بهایی را کشتند جلوی تحصیل آن‌ها را گرفتند، این‌همه کسانی که تغییر مذهب داده‌اند و یا اعتقاد خود را ازدست‌داده‌اند به زندان انداختند، شکنجه کردند، برای خودشان حاکمیت رسمی شیعه برقرار کردند و بدبختی برای مردم درست کردند. حقوق مردم اهل تسنن در کردستان و بلوچستان و در بسیاری از نقاط ایران را زیر پا گذاشتند. در مورد بهایی‌ها که هر چه بگوییم کم گفته‌ایم. دیوانگی و بی‌خردی حکومت اسلامی یکی دو تا نیست.
یک خواننده آمریکایی بنام فارل ویلیامز آهنگی بنام Happy یعنی شادی اجرا کرد و این آهنگ جهانی شد و مورد استقبال عموم قرار گرفت و در گوشه و کنار جهان، پیر و جوان با این آهنگ رقصیدند و آواز خواندند و همراهی کردند. دختران و پسران ایرانی هم به پشت‌بام رفتند و به‌طور پنهانی با این آهنگ رقصیدند. جمهوری اسلامی باافتخار اعلام کرد که ما ظرف ۲ ساعت همه این دختر و پسرها را که در پشت‌بام‌ها رقصیده‌اند شناسایی کردیم و در عرض چند ساعت همه آن‌ها را دستگیر کرده و به زندان بردیم. آخر در کجای دنیا می‌توان جوان را به جرم شاد بودن و رقصیدن به زندان انداخت؟ قضایا خیلی سریع‌تر از آنکه تصورش می‌رفت انعکاس پیدا کرد و حرکت زشت جمهوری اسلامی بار دیگر موردتنفر عموم قرار گرفت. آیا اگر تمام دادگستری‌های جهان را جستجو کنید یک مورد را پیدا می‌کنید که کسی را بابت شادی کردن دستگیر و جلوی دوربین تلویزیون وادار به اعتراف قلابی نمایند؟ تمام این اتفاقات و موضوعات بر سر این است که ایران در شرایط جدیدی و در آستانه یک تحول مهم و بزرگ قرارگرفته است. اگر این دگرگونی در تونس با کتک زدن یک جوان دست‌فروش توسط پلیس آغاز شد در ایران با بی‌سابقه‌ترین اتهام در تمام دنیا ممکن است آغاز شود، یعنی دستگیری جوان به اتهام شادی کردن!
یک خانم تحلیل‌گر آمریکایی به نام باربارا اسلاین نوشته است: در جریان مذاکرات اتمی موضع گروه ۵+۱ روزبه‌روز سخت‌تر می‌شود. آخرین گفتگوها نیمه‌تمام ماند، خبرگزاری‌ها از مشاجرات لفظی مذاکره‌کنندگان گزارش کردند و هیئت ایرانی به کشور بازگشت چراکه در حال حاضر کشورهای ۵+۱ دیگر به بستن آب‌سنگین اراک بسنده نمی‌کنند و اخیراً مسئله موشک‌ها را مطرح کرده‌اند و تمام پیشنهاد‌های قبلی مثل کم شدن غنی‌سازی و بازرسی‌های سرزده را که حکومت اسلامی از سر ناچاری قبول کرد و تسلیم شد و آقای خامنه‌ای جام زهرش را نوش جان کرد کافی نمی‌دانند. اینک کشورهای ۵+۱ قدمی تازه برداشتند و گفتند اول باید تکلیف موشک‌هایتان را روشن کنید. آنچه مسلم است ایران درراه تحولی بزرگ قرار دارد که حداقل آن، تلاطم‌هایی است که امواجش تمام جهان و ایران را دربر خواهد گرفت.
مهدی معصومی

الناز طهماسبی:فیسبوک قلب تپنده جامع مدنی ایران

elnaz 277 x 360
فکر نمی‌کنم این اسم برای کسی آشنا نباشد “فیسبوک “. تارنمایی که در سال ۲۰۰۴ توسط “مارک زاکربرگ ” برای تبادل اطلاعات (جویا شدن از حال و احوال همدیگر، مرور درس‌های روزانه و به اشتراک گذاشتن آن برای دیگر اعضاء و.)… در ” دانشگاه هاروارد آمریکا ” تأسیس شد. مدیران، این سایت را در سال ۲۰۰۹ باری تعمیرات و مرمت می‌خواستند ببندند ولی انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) درراه بود و دولت‌مردان کشور مانع از این تصمیم مدیران فیسبوک شدند؛ که هدف این بود ببیند که این تارنما می‌تواند نقشی در این رویداد ایفا کند یا نه. انتخابات ایران انجام شد و تقلب گسترده‌ای در آرای مردم رخ داد و معترضان به این عملکرد سردمداران رژیم اسلامی و نادیده گرفتن رأیشان از این سایت برای برقراری تجمع و راهپیمایی کمک گرفتند که به‌وضوح می‌توان گفت فیسبوک وظیفه خود را که همان اطلاع‌رسانی است به‌روشنی و دقت انجام داده است. فیسبوک توانسته بود لرزه بر اندام رژیم ولایت‌فقیه بی اندازد که دیکتاتور ایران بارها در سخنرانی خود از نقش این تارنما در اعتراضات ۸۸ گفته و از آن یادکرده است که مردم معترض که فرد مستبد آن‌ها را “فتنه‌گر ” می‌خواند با کمک چند سایت اجتماعی و در رأسش فیسبوک نظام را تا لبه پرتگاه و سقوط پیش بردند. در عصر کنونی سنگ بنای کشورهای پیشرفته از دمکراسی پی‌ریزی شده است پس اگر فکر کنیم که در این کشورها اخبار برای مردم عام و خاص سانسور می‌شود ” زهی خیال باطل ” است. چون مردم هیچ‌گاه اجازه نخواهند داد که دولت‌مردانشان سایت‌های اجتماعی و خبری را مسدود کنند. ولی در ایران سردمداران رژیم با کمک فناوری چند کشور ” روسی و چینی ” و شرکت “زیمنس و نوکیا ” توانسته‌اند سایت‌های اجتماعی را مسدود کنند. ولی مردم که هیچ‌گاه تسلیم این گستاخی‌های حکومت نشده‌اند و با خرید یک اکانت “وی پیان ” و استفاده از فیلترشکن‌های رایگان توانسته‌اند این حصار را بشکنند و به دنیای آزاد دست یابند. فیسبوک در جامعه ما توانسته: آیینه اندیشه‌ها، باورها، هنرمندی‌ها و عظمت روحی و معنوی ملتی باشد که از دیرباز تاکنون همواره خواهان آزادی و صلح بوده است. خیلی جالب است بنگریم به افراد ایرانی عضو این سایت که اکثر قریب به‌اتفاق از اقشار متوسط و پایین‌دست جامعه هستند و کم‌وبیش “استاتوس‌هایی ” از درد و رنج خود و محیط اطراف و هم‌وطنانشان در این تارنما به اشتراک می‌گذارند و هدفشان این است که فیسبوک بلندگویی باشد برای رساندن صدایشان به جامع جهانی که بگویند ما در ایران هرروز مورد آزار و اذیت قرار می‌گیریم و ۳۵ سال است که شاهد نقص فاحش حقوق بشریم و در زندگی از نیش و زهر این رژیم خون‌خوار در امان نیستیم… در آخر به ضرس قاطع می‌توانم عرض کنم که فیسبوک برای ما ایرانی‌ها آیینه گواه تجربه‌ها، ژرف اندیشه‌ها و عصاره روح بلند و حقیقت‌جوی ماست که هر آنچه در آن از خبرهای روز و دغدغه‌های شخصی نگاشته می‌شود مصداق این شعر زیباست که می‌گوید {از دل برآید و بر دل نشیند}و این است سند معتبر و بارز ما ایرانیان که در فیسبوک و فضای حقیقی دست در دست یکدیگر داده‌ایم و روحمان را به افق‌های شفاف و روشن پرواز دهیم و ذهن و ضمیر خود را برای خواستمان که همان برپایی دمکراسی است شکوفا و بارور سازیم.

جلسه گفت و شنود با عبدالله اسدی در شهر بروس – سوئد

معیارهای پذیرش پناهندگان شامل چه نکاتی می شود و از این معیارها به چه صورت استفاده میشود؟
نحوه ارائه دلائل پناهندگی چگونه صورت می گیرد؟
چگونه می شود پرونده هایی که بسته می شود را دوباره به جریان انداخت؟
مبارزه متشکل و تاثیرات آن بر روند پناهندگی
فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی در شهر بروس Borås همه پناهجویان
و علاقمندان به مسائل پناهندگی را به شرکت در این جلسه دعوت می کند.
زمان: پنجشنبه ۱۲ یونی از ساعت ۱۳ تا ۱۶
مکان:Hässlehus Fritidgsgårde

بحث این جلسه حول سه محور به صورت زیر ارائه می شود
n
Våglängds gatan 5
درشهر Borås (بروس) روبروی فروشگاه Netto
این جلسه را به خاطر بسپارید و دوستان و آشنایان خود را از آن با خبر کنید.
همبستگی، فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی- وا حد بروس
5 یونی ۲۰۱۴

فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی