مهسا مهرگان: پارازیت در ایران، ستاد مبارزه با سلامت انسان‌ها، محصولی از سپاه پاسداران

mahsa

پارازیت اندازی در ایران به‌منظور جلوگیری از دسترسی ایرانیان بهرسانه‌های خارجی از سال‌های اول استقرار جمهوری اسلامی در ایران رایج شد،اما در آنزمان، هدف اصلی این عملیات برخیرادیوهای متعلق به گروه‌های مخالف و معدودی ازرادیوهای وابسته به کشورهای دیگر بودند که گاه‌به‌گاه بامشکل پارازیت اندازی مواجه می‌شدند.

با رواج تلویزیون‌های ماهواره‌ای در خارج از ایران، دولت ایران برایجلوگیری از دسترسی ایرانیان به این رسانه، استفاده ماهواره را ممنوع کرد و به جمع‌آوری آنتن‌های ماهواره‌ای از خانه‌های شهروندان با خشونت هرچه تمام‌تر پرداختند. بااینکه دولت ایران مقابله با فساد را به‌عنوانیکی از دلایل اصلی این اقدام برمی‌شمارد، بیشترین تمرکزبر روی شبکه‌های خبری و سیاسی است.

از زمان آغاز پارازیت اندازی، گزارش‌هایی در مورد تأثیر نامطلوب اینامواج بر سلامت افراد انتشار یافته، گیجی،خستگی، اختلالات هورمونی،ناهنجاری‌های ژنتیکی، مشکلات باروری، مشکلات پوستی و خونیازجمله مواردیهستند که کارشناسان از احتمال بروز آن‌ها در انسان براثر این امواج خبر می‌دهند. درحال حاضر امواج پارازیت ارسالی روی ماهواره‌ها نیز به‌مراتب بیشتر از قبل شده است.

بنابربرخی مشاهدات، افرادی به مرکز درمانی مراجعه می‌کنند که بنا بهگفته برخی منابع، علت بیماری آن‌ها،ناشی از اثرات تشعشعات پارازیت‌هایماهواره‌ایاست، برای مثال میزان سقط غیرعمدی جنین در ایران ۵/۳ درصد افزایش یافته. درصورتی که خامنه‌ای به جدّ خواستار افزایش  جمعیت ایران تا مرز ۱۵۰ میلیوننفر است. (این جمعیت کمتر نشود،بیشتر از آن پیش کش)، نه‌تنها دکل‌های پخش پارازیتدر سراسر شهرهای ایران پراکنده است بلکه توسط مقامات زندان‌ها دستگاه‌های پارازیتموبایل در زندان‌ها نصب کرده‌اند که این موضوع باعث بروز بیماری‌هایپوستی برایزندانیان شده است. درواقعوقتی در زندان موبایلی وجود ندارد چرا مسئولان دستگاهیبرای انداختن پارازیت نصب کرده‌اند؟

رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی برای رسیدن به اهداف پلیدش از هیچ‌گونهآسیبی به مردم ایران روی‌گردان نیست.

 

مهداد مهرگان: افزایش جمعیت یا زایش بدبختی و فلاکت؟

mahda mm 209 x 213

طرحافزایش نرخ باروری و مقابله با کاهش رشد جمعیت کشور، طرحی که در مجلس به تصویب رسیدو قانون‌های جدید و تبلیغ‌های احمقانه با هدف تشویق مردم به داشتن فرزند بیشتر را،به دنبال داشت. دست‌یابی به اهداف اسلام و انقلاب با نظر بر اینکه جمعیت بیشترنشانگر اقتدار کشور است، از سخنان مقام رهبری است که چندینبار بر افزایش جمعیت ایران ورسیدن آن به ۱۵۰ میلیون نفر تأکید کرده، همزمان با طرح این موضوع شاهد گزارش جدیدموسسه پژوهشی کاتو در آمریکا هستیم که ایران در رتبه‌بندیجهانی شاخص فلاکت در سال۲۰۱۳از میان ۹۰ کشور،جایگاه دوم را به خود اختصاص داده و پس از ونزوئلا بدترینشرایط را داردتا انتهای سال ۲۰۱۳ شاخص فلاکت در ایران به ۶۱/ ۶ درصد رسید،چنانچه همزمان رکورد تورم در ایران شدت یافته و یکی از مهم‌ترین عوامل شاخص فلاکت درایران تورم است که نرخ آن در سال گذشته به بیش از ۴۰ درصد رسید و عامل دیگر بیکاریاست که در ایران هرروز رو به افزایش است، مردم ایران در حال حاضر در تنگنای شدیداقتصادی به سر می‌برند و کیفیت زندگی در ایران به نسبت دیگر کشورهاطی پنج سال گذشته ۶۲پله تنزل پیدا کرده و ایران از میان ۱۹۴ کشور در جهان در رده ۱۵۰ قرار دارد.

گرانیروزبه‌روز، فقر و دزدی و ناامنی ناتوانی دولت در تأمین نیازجامعه، ناتوانی در حفظو نگهداری محیط‌زیست،به‌عنوان مثال مرگ ۲ میلیون ماهی در سد فشافویه،آبیاریسبزیجات با فاضلاب در جنوب تهرانو آلودگی بیش‌ازحد هوا که در دولت احمدی‌نژادحدود سال ۲۰۱۰ برای خنثی کردن تحریم‌ها و تأمین بنزین در حرکتی بدون برنامه‌ریزی،اقدام به تولید بنزین پتروشیمی کرد تا بخشی از نیاز داخلی را تأمین کند و اینصنایع پتروشیمی حلال‌های بنزن،اولئون و زایلن تولید می‌کنند کهسرطان‌زاییآن‌هاثابت شده استو غلظت بنزن در بعضی نقاط تهران به بالاتر از ۱۰۰ برابر حد مجازنیز می‌رسدو به همین دلیل افزایش نرخ برخی از  بیماری‌هایصعب‌العلاج مانندسرطان را شاهد هستیم.سپاه پاسداران در پی تحریم‌های جدید علیه ایران لبخند میزند،در گذشته نقش سپاه پاسداران در بخش پتروشیمی ایران به طرح‌های زیربنایی ازجملهساخت جاده و کانال محدود بود،اما اکنون بر اکثر پروژه‌های نفتی نظارت دارد و دربخش‌های کلیدی پروژه پارس جنوبی و پروژه عظیم گاز مایع طبیعی در خلیج‌فارس نقشاصلی را ایفا می‌کندکه جلوگیری از فروش بنزین به ایران توسط شرکت‌هایخارجی بهمعنی پول بیشتر و قدرت نفوذ فزون‌تری برای سپاه پاسداران به معنی چپاول آسان‌ترثروت ملی است.

در رژیم فاسد جمهوری اسلامی نه‌تنهاهیچ‌گونهتوجهی به وضعیت شهروندان نمی‌شود بلکهتمام سیاست‌ها در پی قدرت حاکمان و زیر پا گذاشتن حقوق مردم پیش می‌رودو تا روزیکه این آخوندها و آقازاده‌ها از بین نروند این شرایط ادامه دارد.

 

فضل الله اسدی: پنج‌شنبه سیاه(بند ۳۵۰) اویناز ذهن تاریخ پاک نخواهد شد

fazel asadi

باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد که مادران سیاه‌پوش، داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد، هنوز از سجاده‌ها سر برنگرفته‌اند.

روزهای سیاه را در تقویم مبارزاتی هر ملتی در برابر دیکتاتوری‌های زمان می‌توان یافت، روزهایی که هیچ‌وقت از ذهن تاریخ پاک نخواهند شد، اینروزهافراموش‌شدنی نیستند و مثل لکه ننگ بر پیشانی حاکمان ظالم و ستمگر می‌چسبند و تا ابد ماندگار می‌شوند، لکه ننگ پنجشنبه سیاه بند ۳۵۰ اوینتا ابد بر پیشانی دیکتاتوری و سردمداران فاشیستی جمهوری اسلامی ایران خواهد ماند.

روز پنج‌شنبه۲۸فروردین‌ماه، بند ۳۵۰ اوین (بند زندانیان سیاسی) شاهد یکی از بی‌سابقه‌ترینبرخوردها و ضرب و جرح‌ها علیه زندانیان سیاسی بوده است. ساعت نه صبح بیش از صد نفر از مأموران اطلاعات و سپاه با لباس شخصی و سربازان گارد ویژه سازمان زندان‌ها با باتوم و دوربین وارد بند شده و با درست کردن تونل وحشت زندانیان را با ضرب و شتم وحشیانه از زیر آن رد کردند.

متأسفانه در این حرکت غیرانسانی علیه زندانیان بی‌دفاع تعدادی از این عزیزان به‌شدت مجروح و مورد آسیب‌دیدگی قرار گرفتند، لخت کردن زندانیان، تراشیدن موی سر، زدن دستبند و کشیدن بر روی زمین، مشت و لگد، فحاشی و تحقیر، چشم‌بندازجمله آزارهایی بود که مأموران هنگام انتقال زندانیان به انفرادی و به بیرون از سلول‌ها انجام دادند.

به‌راستی که چنین اعمال خشونت‌آمیز و به دور از انسانیت از عهده حکومت‌های دیکتاتور و فاشیستی چون جمهوری اسلامی ساخته است، بسیار تلخ است دیدن ستمی این‌چنینی بر آن‌هایی که به دلیل درخواستحق‌وحقوق اولیه انسانی خویش و بیان عقیده و مخالفت سیاسی تحمل حبس می‌کنند و حس اینکه باوجود هولناکی این اتفاق هیچ فریادرسی در دولتی برآمده از درون واژه‌ی امید (که تنها فریبی برای عوام جامعه بود)نیست. وقتی فریادرسی نیست، ستم مضاعف می‌شود و مظلومیت بیش‌ازپیش خودش را نشان می‌دهد.

دولت اعتدال و امید! حسن روحانی (که با یک انتخاب مهندسی‌شده که همان عوام‌فریبی با وعده‌های پوچ و بی‌اساس بار دیگر توانستند مردم را به‌پایصندوق‌هایرأی بکشند)متأسفانه کماکان به سکوت تأسف‌بار خودش در مورد حمله به زندانیان ادامه می‌دهد، بایستی پذیرفت برخی از امیدهای حداقلی برای کسانی که فریب این دولت مردم‌فریب را خوردند بار دیگر نقش‌برآب شده. آن‌وقت باید از آقای روحانی پرسید با این‌همه تدبیر و اعتدال آیا از علی مطهری و مواضع اصول‌گرایانه‌اش که در اولین روز پس از فاجعه واکنش نشان داد هم کمترید؟

حال این سؤال ایجاد می‌شود که آیا واقعاً به جناب شیخ حسن همان “حقوق‌دان ” با مدرکقلابی‌اش ربطی ندارد؟! همان کسی که پسرش قبل از خودکشی نوشته بود:

… «من از دولت شما، دروغ شما، فساد و دینتان متنفرم؛ من از این زندگی این‌چنینی شرم دارم؛ من مجبورم به دوستانم مرتب دروغ بگویم که پدرم شریک چنین وضعی نیست و مردم را دوست دارد، در حالی که این دروغ است. از اینکه پدرم دست‌بوس خمینی می‌شود احساس بیماری می‌کنم.»

متأسفانه هنگامی که این افراد خود باعث نابودی جگرگوشه‌های خویش هستند، آیا می‌توان انتظار داشت که مرهمی بر زخم‌های ضعیفان باشند؟

دروغ تا جایی قابل‌تحمل است، بعد از این مرحله، دروغ روی اعصاب راه می‌رود، اما بعد از این مرحله اعصاب‌خردکن و حال به هم زن می‌شود، چرندیات غلامحسین اسماعیلی رییس سابق سازمان زندان‌های کل کشور با آن لبخند کریهانه و پیراهن یقه‌آخوندیدر گفت‌وگو با «ایلنا» با کمال بی‌شرمی اخبار برخی سایت‌های خبری مبنی بر اینکه در این درگیری دستو پای برخی از این زندانیان شکسته یا مشکل جسمانی برایشان به وجود آمده را تکذیب کرد و می‌گوید که بنا نداریم که به ادعاهای سایت‌های معارض که دروغ‌پراکنی علیه نظام می‌کنند پاسخگو باشیم!

به نظر می‌رسد که کشتار و ضرب وشتم شهروندان و زندانیان اگر با تأیید مقامات و مطابق با رسالت همیشگی نظام اسلامی باشد همیشه سبب پیشرفت و تعالی افراد از نظر سازمانی در این حکومت خواهد بود همان‌طور که غلامحسین اسماعیلی رییس سازمان زندان‌های کل کشور بعد از این واقعه تأسف‌انگیز از سوی مسئولیناز ریاست سازمان زندان‌ها کنار رفت و به ریاست کل دادگستری استان تهران ترفیع یافت.
این‌ها خودشان را آزاد می‌دانند مختار می‌دانند که هر بلایی که می‌خواهند سر زندانی بیاورند. اتفاقات وحشتناکی در این مملکت افتاده که الآن گوشه‌هایی از آن به‌تازگی فاش شده. ولی مطمئن باشندو حاکمیت مطمئن باشد، آقای خامنه‌ای مطمئن باشد، آقای روحانی مطمئن باشد که این حقایق زیر پرده نمی‌ماند و روزی فاش خواهد شد و تمام این‌ها که در این ۳۵ سال در این مملکت مسئولیت‌هایی داشتند باید جوابگو باشند.

به امید رهایی ایران از چنگال اسلام سیاسی و استبداد دینی.

فرامرز عسگری: چگونگی نهادینه شدن خشونت در جامعه

Faramarz

بعد از تغییر نظام پادشاهی و روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی، ایدئولوژی بنیادگرای آن استفاده ازآیه‌های قرآن را برای اعدام، سنگسار و قطع عضو به امری عادی در روند اجرای احکام قضایی در ایران تبدیل کرد.

اجرای این احکام (که خود جنایتی علیه بشریت است) درملأعام هیچ‌گونهتأثیری بر روند جلوگیری و یا کاهش تعداد جرائم در کشور نداشته چون خانه از پای‌بست ویران است و فساد ریشه در بالاترین سطوح کشور دارد. حکومت در ایران به دنبال آن نیست که اعتیاد و فحشا و بزهکاری را ریشه‌کن کند وگرنه می‌توانستراه‌هایمناسب‌تری را از کشورهای دمکراتیک کپی نموده، از طریق مطبوعات و تلویزیون اعمال و تزریق کند.

همچنیناجرای این احکام درملأعامتأثیرات ویرانگری بر روح و روان بینندگان این صحنه‌هاخصوصاًبچه‌ها دارد که تا آخر عمر در جان آنان می‌ماند و آنان را میازارد ۰ جوانانی که ناظر اعدام، شلاق، قطع عضو و یا هرگونه خشونت دولتی دیگرمی‌باشند، آن خشونترا به‌عنوان یک الگوی قابل‌اجرا در ذهن و ضمیر خویش ضبط کرده ودوباره همان را به شکلی به جامعه برمی‌گردانند. این‌چنین است که از خشونت، خشونت زاده می‌شود و نه چیز دیگر.

این اعدام‌ها یا قطع عضوها کمکی به حل مشکل جرم و بزهکاری نکرده است. مطالعات درباره حیوانات نشان داده است که حتی این سیستم خشونت درباره آن‌ها نیز کار نمی‌کند، به همین منظور در موقع تربیت حیوانات در موارد گوناگون (مثلاً در سیرک‌ها) از سیستم پاداش و تشویق استفاده می‌نمایند.

تنها هدفجمهوری اسلامی از اجرای این اعمال وحشیانه، تبلیغ و تزریق آن‌هااز طریق مطبوعات، رادیو، تلویزیون، نیروی انتظامی و لباس شخصی‌هاایجاد ترس و وحشت در جامعه است، چراکه ترس عامل بازدارنده اعتراض ملی است در نگاه دیگر جمهوری اسلامی ابزارهای گوناگونی برای خشونت بکار می‌بردکه یکی از این ابزار خشونت، استفاده از آیه‌های قرآن در بلندگوها و فریاد الله‌اکبر و تشکر کردن آر قوه قضایی و هم‌چنین بیت رهبری است و به نحوی حمایت نیروی انتظامی و لباس شخصی‌ها را در راستای افکار دیکتاتور مذهبی خود اختصاص می‌دهند…

مردم ایران با اتحاد و همبستگی خویش زیر بار این بازی‌های رژیم نرفته‌اند و همان‌طور که بارها نشان داده‌اند،با بر هم زدن این مراسم، تحریم تماشای آن، تبدیل آن به اعتراض خیابانیو نمایش آن در سطح جهانی سعی به عقب راندن این نظام فاشیستی مذهبی می‌نمایند. وظیفه ما نیز در خارج از کشور این است که هم‌زمان با اعتراض به این مراسم، هرچه بیشتر این وقایع را در بین جوامع حقوق بشری انعکاس داده و با فشار هر چه بیشتر بر رژیم ایران سعی بر متوقف کردن این اعمال قرون‌وسطایی و جهنمی کنیم. تنها راه نجات ایران نابودی رژیم فاشیستی مذهبی حاکم بر آن و ایجاد یک حاکمیت مردمی و دموکراتیک است آزادی و دمکراسی فقط یک کلمه نیست که کسی یک‌شبه به آن برسد بلکه هر کسی باید از خودش شروع کند و اگر کینه را از خود دور کنیم می‌بینیم که حقوق شهروندی و بشردوستانه از پشت غبار خشم ونفرتی که بهمااعمال‌شده نمایان می‌گردد.

 

 

الناز طهماسبی کندرودی: آزادی زن در جامعه ایران

elnaz 277 x 360

زنان در جوامع امروزی دارای جایگاه خاص و ارزنده هستند. بر کسی پوشیده نیست که الآن در اکثر کشورها، زنان سمت‌های اجرایی و مهمی را به عهده دارند؛ که این امر باعث شده زنان درسایر کشورهای تحت استبداد و دیکتاتوری به پا خیزند و از حق‌وحقوق خود دفاع کنند که همان به رسمیت شناختن آزادی‌های واقعی انسان است.
برای درک بهتر از آزادی و حقوق یکسان بین زن و مرد در جوامع پیشرفته می‌توانیم کشورکره جنوبی و ایران را باهم مقایسه کنیم تا به ابعاد این موضوع با دیدی واضح و روشن نگاه کنیم. کشور کره جنوبی توانست با نبردها و ستیزهای فراوان آخر با همت و پشتکار زنان و مردانش به دموکراسی دست یابد، خاکی که در آن هر انسانی از کوچک و بزرگ از آزادی‌های یکسان که در اعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد که در تاریخ۲۶ اوت۱۷۸۹ نوشته شده استبهره‌مند هستند. الآن نگاه کنید که خانم پارک کوئن‌هایرئیس‌جمهور این کشور است که این باعث غرورشعف هر انسان آزادی‌خواه است. حالا در کنار این‌ها خانم آنگلا مرکل به مدت ۱ سال صدراعظم کشور آلمان است ودر کشور برزیل هم خانم دیلما روسف رئیس‌جمهور کشور است و دیگر کشورهای دموکراتیک که بحث واکاوی آزادی زنان در آن در مقاله یک‌صفحه‌اینمی‌گنجد که در اینجا از شما مخاطبان عذرخواهیمی‌کنم. متأسفانه بعد از سال ۵۷ و چیره شدن حکومت اسلامی در کشورنه حقوق زن بلکه حقوق بشر به‌صورتگسترده‌ای توسط حکام ظالم نقص می‌شود. واقعاً دردناک و عذاب‌آور است که حقوق زنان در شریعه و فقه اسلام به‌صورت فجیعی پایمال شده است. مثلاًازلحاظ پوشش ظاهری و شرکت در امور اداری کشور. حق رأی دادن و تحصیل در رشته‌های خاص در دانشگاه‌ها که برای زنان مسدود شده است را می‌توان اشاره کرد.ولی خوشبختانه این رژیم سخیف نتوانسته تا الآن به این امر دست پیدا کند چون زنان ایرانی بیدار و هوشیار هستند و نمی‌گذارند که حق‌وحقوقشان راعده‌ای معدود و بی‌سواد پایمال کند.

حال نگاه کنیم به امور روزمره مردم در جامعه ایران. من خودم شخصاًدیده‌ام یک عده که نام آن‌ها را انسان نمی‌شود گذاشت و باید از آن‌هابه‌عنوان بیمار روانی و جنسی یادکرد برای بانوان در پیاده‌رو، خیابان‌ها و مراکز خرید عمومی و … مزاحمت و ایجاد آزار و اذیت می‌کنند که این امر بسیار شنیع و سخیف و غیرقابل بخشش است. یادمان باشد که آگاهی لازمه آزادی است یعنی اینکه یک جامعه وقتی می‌خواهد به برقراری صلح و آرامش دست یابد و دموکراسی را در کشور جاری سازد، باید افرادش هم فکر و ذهنی آزاد داشته باشند تا این امر با همت وکوششان تحقق یابد. خدمتی که زنان به این دنیا کردند این است که با مبارزه خود باعث شدند افراد جامعه دارای ادب و فرهنگ و ذهنی خلاق و استقامتی همچون کوه و پشتکاری فراوان شوند که این صفات خوب باعث شدند که انسان‌ها مثل زنجیر به هم تنیده شده و یک جامعه پویا متکثر و شاد را پدیدآورند.

غرض از این مباحث این است که کشورهابازهم در قانون اساسی خود بنگرند و اگر حقی از هر انسانی فرق نمی‌کند از چه رنگی و چه زبانی و چه گرایش دینی، پایمال شده را اصلاح کنند و مهم‌تر از همه خود افراد جامعه به حقوق همدیگر فرق نمی‌کند زن یا مرد و یا کوچک‌تر و بزرگ‌تر، احترام بگذراند و لو اینکه آن کشور اسیر استبداد و دیکتاتوری باشد.

در آخر به خود بیایم و از راه صلح و آشتی و محبت خارج نشویم.

الهه محلوجیان: دلنوشتهی یک مادر

Elahe

وقتی یک زن باشی در جامعه‌ای که خفقان و ترس در آن بیداد می‌کند ناخودآگاه تن‌لرزه‌ای همیشه با توست. وقتی همسر کسی باشی که دیدگاه‌هایی دارد که با دیدگاه‌های نظام حاکم تضاد دارد، بار سنگین انواع تهدیدات و آزارها و اجحافات را تنها به خاطر عقاید مخالف همسرت باید بر دوش بکشی. بر سر دوراهی ادامه زندگی با مشقت‌ها و تهدیدات بیشتر یا جدایی قرارت می‌دهند. در زیر بیرق جمهوری اسلامی گاه حتی برای زندگی مشترک با همسرت نیز باید مجوز دریافت کنی.

از آن بدتر وقتی مادر دو جوان باشی که راه پدر را ولی قاطعانه‌تر ادامه می‌دهند، وضع بحرانی‌تر می‌شود. حال و آینده در مقابل چشمانت تیره و تار می‌شود.

همسرم دبیر معارف اسلامی و قرآن بود اما با نگرشی متفاوت به دین. نگرشی که با نگرش حکام دین‌دار فعلی جامعه ما در تناقض بود. همسرم در سر کلاس‌هایش از دیدگاه‌های خاص خودش می‌گفت و دیدگاه‌های خاص خودش را به‌جای دیدگاه‌های دستگاه تبلیغاتی آموزشی نظام تبلیغ می‌کرد؛ اما رژیم این آموزش‌ها را تحمل نمی‌کرد. ازاین‌رو به‌مرور زمان بر اثر فشارهای نیروهای امنیتی زندگی گرمی که در کنار هم داشتیم از هم پاشید و نهایتاً منجر به مرگ مشکوک همسرم شد. مرگی خاموش، بی‌صدا بی‌هیچ رد پایی. مرگی که هرگز نمی‌تواند مرگ طبیعی باشد.

وقتی شروع به پیگیری کردم، گفتند اگر می‌خواهی برای بچه‌ها اتفاقی نیفتد ساکت باش! ترسیدم و سکوت کردم؛ اما بچه‌ها خشم و کینه در درونشان موج می‌زد. حق هم داشتند. داغ پدر دیده بودند. داغی که تنها از سر تبلیغ عقاید شخصی بر دل فرزندانم نشسته بود؛ و به دنبال روزنه برای خالی کردن این خشم بودند.

شروع فعالیت‌های فرزندانم در دفاع از حقوق برابر زنان و با کمپین یک‌میلیون امضا، فصل جدید و پرخطر و دلهره‌آوری را در زندگی‌مان باز کرد. در ابتدا مخالفت می‌کردم و دوست نداشتم که سرنوشت پدرشان برای آن‌ها نیز تکرار شود؛ اما حریفشان نشدم بچه‌ها محتاطانه اما گسترده و پیگیر کار می‌کردند از کمپین یک‌میلیون امضا به کارزار محاکمه سران رژیم پیوسته بودند. از جمع‌آوری امضا برای دعوی حقوقشان در مجلس اسلامی به فعالیت برای جمع‌آوری مدارک برای به محاکمه کشاندن سران جمهوری اسلامی و سران نظامی که تاب هیچ عقیده مخالفی را ندارند، کشیده شدند؛ اما عفریت استبداد از فعالیت‌های فرزندانم آگاه شد و برای به بند کشیدن و ساکت کردنشان به درب منزلمان آمدند.

. روزی که برای دستگیر کردن بچه‌ها آمدند من تنها بودم. از ترس زبانم بندآمده بود. خانه را زیر و رو می‌کردند. فحاشی هم که نقل دهانشان بود و بعد هم هر سه مجبور به فرار از کشور شدیم.

وقتی‌که به کشور سوئد رسیدم نفسی عمیق کشیدم و احساس کردم که دوباره می‌شود یک زندگی آرام و بدون دغدغه را شروع کرد اما بعد از گذشت تقریباً دو سال در این کشور باز نگرانی به سراغم آمده. نگرانی از بازگشت به جهنمی که با فرزندانم از آن گریخته‌ام.

من یک مادرم، مادری که برای نجات جان بچه‌هایش از دست نظام فاشیستی اسلامی به غربت پناه آورده اما حالا ترس سراسر وجودم را فراگرفته. بعد از مرگ مشکوک همسرم که اطمینان دارم به دست نیروهای امنیتی صورت گرفته حالا نگران از دست دادن امیر و آرزو هستم. بچه‌ها در اینجا با حزب کمونیست کارگری ایران آشنا شدند و در حال حاضر در این حزب فعالیت می‌کنند و من هم در کنار بچه‌ها در آکسیون‌ها شرکت می‌کنم. ترس از برگشت لحظه‌ای مرا رها نمی‌کند امیر و آرزو امروز به‌عنوان کمونیست در حال فعالیت هستند و در صورت برگشت شکی نیست که اعدامشان می‌کنند و من هم از گزند این جلادان اسلامی جان سالم بدر نخواهم برد.

 

جلسه پرسش و پاسخ در مورد اوضاع پناهندگی با عبدالله اسدی

Abe Asadi

بدینوسیله به اطلاع علاقمندان مسائل مربوط به امور و قوانین پناهندگی در سوئد می رسانیم، به منظور آشنائی بیشتر پناهجویان به امور مربوطه و آخرین اطلاعات و اخبار در این زمینه ، فدراسیون واحد مالمو از “عبدلله اسدی” دبیر فدراسیون سراسری دعوت نموده بعنوان سخنران در این جلسه حضور بهم رسانده و به سئوالات حاضرین پاسخ دهند.

رئوس برنامه :

۱۶:۳۰   قهوه و شیرینی

۱۷:۰۰ سخنرانی

۱۷:۳۰ پرسش و پاسخ

۱۹:۰۰ پایان جلسه

زمان : جمعه ۳۰ ماه مه ساعت ۱۶:۳۰

مکان : Träffhuset واقع در Ystadvägen 42 طبقه پنجم

یادآوری می شود که ساعت ۱۹:۳۰ پاتوق ماهانه شامل سرو غذا ورقص و موزیک، در همان مکان برگزار می شود . برای کسب اطلاعات بیشتر لطفا با شماره تلفن ۰۴۰۶۱۱۶۱۰۹ تماس بگیرید.

مقدم شرکت کنندگان را گرامی میداریم

“همبستگی” فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی ، دفتر مالمو

۰۴۰-۶۱۱۶۱۰۹   ifr_malmo@yahoo.se

Afghan asylum seekers in Turkey

 

The International Federation of Iranian Refugees (IFIR) strongly supports the protest action, as well as the demands, of Afghan asylum applicants in front of the Ankara branch of UNHCR. Their sit-in, now in its 12th day, is growing daily as more and more asylum seekers join them from different parts of Turkey.

The protest has taken form in opposition to UNHCR’s disregard for the basic needs of the asylum seekers. Afghan refugees have been among the world’s most oppressed refugees during the past 35 years – second only to the Syrians. The UNHCR, as an international body responsible for the welfare of refugees, has, indeed, at many junctures in the past not heeded the Afghan refugees’ dire needs and/or failed to observe their legal rights. It has, for instance, presented Afghanistan as a safe country; a lie that has given the governments in Iran and Turkey a free hand to adopt fascistic policies and behaviors toward Afghan refugees, including mass deportations to Afghanistan. Since 2012 the UNHCR has kept the files of Afghan applicants in limbo, and since the beginning of 2013 stopped accepting new applications from Afghans altogether. The IFIR, therefore, recognizes the current protest in Ankara as thoroughly justified and legitimate.

Afghan refugees have fled war, terrorism in all its possible forms, bloody ethnic and religious conflicts, disease, and so on. Many Afghan refugees in Turkey and other countries are, in fact, the last remaining persons of their families. The UNHCR must take heed of the realities of the wretched condition of hundreds of thousands of Afghan refugees in Iran. A large portion of asylum seekers in Turkey have, indeed, fled their inhuman conditions in Iran, where they are constantly persecuted by the state intelligence-judicial apparatus in different ways, are branded as “illegal aliens” and thereby deprived of the rights to even rent property of any kind, use the services of public transportation, employment, marriage, etc. Even their children have been deprived of receiving identification papers and thereby deprived of education, and so on. This fascistic treatment of refugees based on race must be declared UNACCEPTIBLE by the UNHCR.

 

Now the basic question here is as follows: what other forms of oppression and persecution should Afghan refugees live under in order to be accepted as refugees by the UNHCR and the signatories of the Geneva Convention of 1951 and the protocol of 1967? Is not fleeing discriminatory conditions based on racism enough reason to qualify a person for the status of Convention refugee according to these two fundamental documents?

 

Afghanistan is NOT a safe country, for the simple reason that if it was, several million Afghans would not have been displaced and scattered all over the world, and for the past few decades too! It is this simple fact that the UNHCR should start from in order to come to the humane realization that Afghan refugees are, in fact, qualified to be recognized as such several times over according to all conventions and protocols in this respect.

 

We, therefore, request that the UNHCR urgently reactivate the suspended applications as well as begin to accept new applications submitted by the Afghan refugees.

 

Sincerely yours,

Abdollah Asadi

Spokesperson

Hambastegi, the International Federation of Iranian Refugees

 

April 25, 2014

نامه فدراسیون به کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در ترکیه وسازمانها و نهادهای بشردوست و مدافع حقوق پناهندگی در مورد اعتراض پناهجویان افغان در ترکیه

 

فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی از اعتراض پناهجویان افغان و خواسته های آنها پشتیبانی می کند و از کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل می خواهد در اسرع وقت به خواسته های پناهجویان متحصن افغان در شهر آنکارا رسیدگی کند. تعداد زیادی از پناهجویان افغان به مدت ۱۲روز است که در مقابل دفترUNHCR در آنکارا دست به تحصن زده اند و خواستار رسیدگی فوری به خواسته های خود هستند. هر روز که می گذرد تحصن آنها دامنه بیشتری پیدا می کند و شمار بیشتری از شهرهای مختلف ترکیه به پناهجویان متحصن می پیوندند.

اعتراض پناهجویان افغان در ترکیه نسبت به بی توجهی UN به خواسته های آنها شکل گرفته است. پناهجویان افغان بعد از سوریه جزء محرومترین پناهجویان در ۳۵ سال گذشته در سطح جهان بوده اند. UNبه عنوان نهاد مدافع حقوق پناهندگان بجای رسیدگی به شرایط غیرقابل تحمل زندگی پناهجویان افغان، بارها، هم در ترکیه و هم در ایران حقوق پناهندگی پناهجویان و آوارگان افغان را نقض کرده و نسبت به تامین و تضمین خواسته های آنها بی توجهی کرده وبا امن جلوه دادن افغانستان عملا دست دولت های ترکیه و ایران را برای اخراج پناهجویان افغان و رفتارهای فاشیستی آنها با پناهجویان بازگذاشته است.

از نظر فدراسیون اعتراض پناهجویان افغان اعتراضی برحق و انسانی است چرا که از سال ۲۰۱۲، بررسی پرونده پناهجویان افغان از جانب UN در ترکیه به حالت تعلیق درآمده است. از طرف دیگر از آغاز سال ۲۰۱۳ تا بحال ثبت نام پناهجویان افغانستانی را متوقف کرده و اعلام کرده اند از این تاریخ، یعنی از آغاز سال ۲۰۱۳ این کمیساریا دیگرمسئولیت ثبت نام پناهجویان و رسیدگی به پرونده متقاضیان جدید را به عهده نخواهد گرفت.

این پناهجویان به ترکیه گریخته اند تا از گزند جنگ خانمانسوز جان و زندگیشان محفوظ بماندو دیگر شاهد لحظه به لحظه مرگ ناشی از ترور و بمبگذاری و جنگ دستجات قومی و مذهبی در کشور ویران شده افغانستان نباشند.بسیاری از این پناهجویان آخرین فرد خانواده ای هستند که زنده مانده اند و توانسته اند صدها خطر دیگر را به جان بخرند تا خود را به ترکیه و کشورهای امنتر برسانند.

UN   باید اینها را ببیند: صدها هزار نفر از پناهجویان افغان در ایران زندگی می کنند و شرایط زندگی آنها به مراتب از شرایط زندگی در افغانستان بدتراست. بخش زیادی از آنهایی که به ترکیه آمده اند پناهجویانی هستند که از ایران به ترکیه گریخته اند. در ایران ارگان های امنیتی و جرم شناسی جمهوری اسلامی هر نوع ارائه خدمات به اتباع بیگانه بویژه اتباع افغانستان که به آنها اتباع “غیرمجاز” می گویندراممنوع اعلام کرده اند بطوری که عقد قرارداد، اجاره ساختمان، املاک و اموال منقول و غیرمنقول را برای آنها ممنوع اعلام کرده اند.و همچنین حمل ‌ونقل اتباع غیرمجاز توسط وسایل ‌نقلیه شخصی، عمومی و ترمینال‌ها ممنوع اعلام شده است.مضاف بر اینها اشتغال اتباع خارجی تحت هر شرایطی ممنوع و در صورت اشتغال به کارفرمایان مورد پیگرد قانونی قرار می گیرند. ازدواج با اتباع “غیرمجاز” هم اکیدا ممنوع شده است.صدور کارت ملی و شناسنامه و حق تحصیل برای آنها ممنوع اعلام شده است.این رفتارها فاشیستی و نژادپرستانه است.

سئوال اساسی این است از نظر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل و دولت هایی که به شرایط و مقررات کنوانسیون ۱۹۵۱ ژنو و پروتکل ۱۹۶۷تعلق دارند پناهجویان افغان باید دارای چه شرایط دیگری باشند تا مورد پذیرش قرار بگیرند؟ مگرتبعیض و برخورهای نژادپرستانه یکی از شاخص های مهم پذیرش پناهندگان برطبق همین سند سازمان ملل نیست؟

باور کنید شرایطی که جامعه افغانستان را از هم پاشیده است و چند میلیون از شهروندان آن کشور را آواره ترکیه و سایر نقاط جهان کرده است با تعریفی که درهمین سند سازمان ملل برای پناهندگان شده است را مقایسه نمایید هرکدام از اینپناهجویانده برابر بیشتر به این شرایط تعلق دارند و باید از حق پناهندگی برخوردار گردند.به همین خاطر از کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل می خواهیم که هر چه زودترثبت نام آنها را از سر بگیرید و پروسه بررسی پرونده های که به حالت تعلیق درآمده است مجددا مورد بررسی قرار گیرد.

عبدالله اسدی

دبیر همبستگی، فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی

۲۵ آوریل ۲۰۱۴

 

 

 

فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی