We Are The World
https://www.youtube.com/watch?v=Zi0RpNSELas
John Lennon – Imagine
“بررسی مشکلات پناهندگی”: مصاحبه با عبدالله اسدی – ۱۶ فوریه ۲۰۱۴
گفتگوی الیا تابش با عبدالله اسدی در نگاه روز درباره اعتراض پناهجویان ایرانی در یونان
تحصن پناهجویان در گوتنبرگ
سیما بهاری با عبدالله اسدی دبیر فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی ۲۰۱۳ -ژوئیه ۲۸
خاطره لطفی: یا روسری یا توسری
بیش از سی سال از اجباری شدن حجاب برای زنان در ایران میگذرد. قانونی که از آغاز با شعار یا روسری یا تو سری به زنان تحمیل شد. زنانی که از ابتداییترین حق و حقوق شهروندی خود محروم شدند و حتی حق انتخاب نوع پوشش را در جامعه از دست دادند. در واقع حق انتخاب پوشش جزو حقوق ابتدایی هر انسانی است و در گیر شدن با آن مانع شکوفایی زنان در جامعه ایران شد.
غیر از تحقیر هر روزه ناشی از به سر کردن روسری یا چادر،زنان ایران باید با محدودیتهایی که در اجتماع به خاطر حجاب اجباری به آنان تحمیل شده است، دست و پنجه نرم کنند.تبعیضهای جنسیتی که زنان ایرانی در انتخاب رشته دانشگاهی یا انتخاب شغل در جامعه با آن درگیر هستند ناشی از حجاب اجباریایست که بیش از سی سال بر زنان جامعه ایران توسط حاکمان جمهوری اسلامی تحمیل شده است.بر طبق مادهی ۶۳۸قانون اسلامی ایراندر طول این مدت دولت ایران با روشهای مختلف از برگزاری سمینار تا نیروی انتظامی و نیروی گشت در تلاش برای حفظ قانون حجاب اجباری که پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ بوده است تلاش مینماید. همان طور که می دانید موج جدید ورود زنان به عرصه اجتماع و مقاومت روز افزون زنان ایرانی در مقابل تحمیلات حاکمان جمهوری اسلامی بار دیگر حاکمان جمهوری اسلامی ایران را چنان ترسانده که دست به دامان نیروی انتطامی و گشت ارشاد شدهاند.
چون زنان با پوششی که به اصطلاح حاکمان جمهوری اسلامی پوشش بیحجابمینامند، با تردد در سطح شهرها به مانند عکسهایی هستند که لحظههای آزادی را ثبت می کنند. این زنان با انتخاب این نوع پوشش در واقع به دنبال آزادی و برخورداری از حق و حقوق شهروندی و حقوق برابر در جامعه هستند. اما تذکرات گشت ارشاد و بسیجیان و لباس شخصیها و روحانیون در خیابانها و مراکز خرید و پارکهای پر تردد شهری همیشه تبدیل به مشاجرات خیابانی و زد و خورد بین این زنان و نیروهای وابسته به حکومت شده است. صحنههایی که حاکی از نقض حقوق زنان با روی کار آمدن جمهوری اسلامی پس ازانقلاب در اماکن عمومی ایران است.
در واقع گشت ارشاد بروز سیاست خشونت آمیز جمهوری اسلامی به زنان و دختران ایرانی بوده است. و زنان ایرانی صبح تا شب باید در مورد چگونگی پوشش خود فکر کنند و تصمیم بگیرند. چون به واقع هماهنگی ایجاد کردن بین آن چه خود زنان دوست دارند جلوه کنند، با آن چه حکومت از آنها میخواهد و حتی آن چه جامعه سنتی و اسلامی مردسالار ایران از آنها توقع دارد کار آسانی نیست. فرصتی که میتواند برای مطالعه و بحث و گفتگو و یا تفریح و شرکت در کارهای فرهنگی و اجتماعی صرف شود باید صرف تنظیم چگونگی پوشش وپیدا کردن راههای گذر از نیروی انتظامی و گشت ارشاد و رهایی از بازداشت ومسائل تجاوز در زندانهای جمهوری اسلامی که زنان و دختران ایرانی را تهدید میکنندشود.
. این حقیقت تلخی ایست که نیروی گشت ارشاد و نیروی انتظامی نوع پوشش بانوان ایرانی را بهانه می کند و با ترساندن و تهدیدشان به زنان و دختران ایرانی تجاوز می کنند و با حمایت هایی که حاکمان جمهوری از قوای خود می کنند این زنان به جایی راهی ندارند وصدای این جنایت وحشتناک به گوش کسی نمی رسد چه بسا بسیاری از زنانی که خود قربانی تجاوز در زندانهای جمهوری اسلامی بودند با افشای آن خود به پای چوبه های دار آویخته شدند.و گشت ارشاد با مز احمتهای که برای جامعه متفکر زنان جامعه ایران ایجاد می کنند و با دستگیر کردن آنها به خاطر بی حجابی آنها را راهی دادگاه می کنند و برای انها پرونده قضایی درست میشود و این زنان را به خاطر انتخاب نوع پوشش به پرداخت جرایم نقدی محکوم می نماید و این پرونده قضایی در سابقه قضایی این زنان باقی خواهد ماند و در اینده این زنان برای فعالیتهای شغلی نیازمند استعلام قضایی هستند که با گرفتن استعلام قضایی موقعیت شغلی خود را از دست خواهند داد.
بنابراین واقعیت این است که موضوع حجاب آگاهانه یا غیر آگاهانه بخش تاثیر گذاری از زندگی هر زن ایرانی ست.در واقع حکومت حجاب اجباری بخشی از سیاست کنترل فضای عمومی و ارعاب مردم برای رعایت ضروریات حاکمان جمهوری اسلامی است حکومت دینی ایران امروز فضای عمومی را ملک مطلق خود میداند و به هر ترتیبی که بخواهد با استفاده از قوایی که در اختیار دارد آن را دستکاری و کنترل می نماید و به جنایات ضد بشری خود ادامه می دهد.
اما جای سوال اینجاست مردمان ایران زمین تا کی می خواهند چشمشان را در برابر این همه جنایت و آدم کشی و غارت و شکنجه و تجاوز به زنان بی دفاع سرزمینمان را ببندند و به زندگی روز مره و ماشینی شان ادامه دهند تا کی می خواهند به هر وضعیت اسفناکی عادت کنند و طوری بر خورد نمایید که گویی روزانه فاجعه ای تازه در کشور مان رخ نمی دهد این سکوت سر سام اور هم تا به کی ادامه خواهد داشت
اما وقت آن است که مردم تصمیم بگیرند که اخوند و پاسدار و بسیجی راپس از سه دهه ستم و جنایت و خیانت و خونخواری از جامعه بیرون رانند وقت آن است که مقاومتهای فردی زنان در مقابل گشت ارشاد و نیروی انتظامی تبدیل به عمل جمعی در فضای عمومی جامعه شود همان طور که در بهمن سال ۵۷ زنان سرزمینمان با همبستگی در کنار مردان به مبارزه برای ازادی پرداختند امروز نیز وقت آن است که به مانند همان زمان که برای به دست آوردن آزادی در خیابانها حضور داشتند امروز نیز وقت آن است که بانوان سرزمینمان در کنار مردان در خیابانها و با همدیگر و با همبستگی خود بار دیگر سرنوشتی دیگر برای ایران رقم بزنید و این جنایت کاران جمهوری اسلامی را از کشور بیرون برانیم.
خالد زارعی: مادر تو به من درس استقامت آموختی
بعد از مرگ ستار بهشتی وبلاگ نویسی که به صورت ناجوانمردانه، برای ندای حقطلبانه خود، توسط جنایتکاران جمهوری اسلامی در ۱۳ آبان ۹۱ کشته شد، داغ بزرگی بر دل تمام فعالین سیاسی و وبلاگ نویسان و از همه مهمتر مادر دلسوز و مهربانش گذاشت، هیچکس نمیتواند مادری رنج دیده با قاب عکسی در دست که تنها یادگار از فرزندش بود را فراموش کند که چطور به این ارگان ، سازمان و دادگاه میرفت و دست از تلاش و پیگیری برنمیداشت، تا بتواند صدای ناله و شکایت خود را به گوش جهانیان برساند .
و در روز ۸ مارس ۲۰۱۴ در سفارت اتریش به ملاقات کاترین اشتون نماینده اتحادیه اروپا که برای روابط دیپلماتیک خود به ایران سفر کرده بود رفت ، با استقامت فراوان خود را به او نزدیک کرد و صدای ستار و هزاران ستار دیگر که به ناحق توسط این مزدوران کشته شدند را به گوش ایشان رساند.
و بعد از این ملاقات، ما شاهد موضعگیریهای عجیبی از سوی مقامات و مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران، مطبوعات، سایتها و ارگانهای محافظهکار افراطی، از رهبر گرفته تا رئیس قوه قضائیه و مجلس و … ، تا نماز جمعه و غیر قانونی خواندن ملاقات خانم اشتون با این مادر داغ دیده پرداختند و با الفاظ و اتهامات بیاساس، توهین به ایشان و فعالین حقوق بشر نمودند و آنها را محارب ، عاملین فتنه و فتنه گر خواندند که خانم نرگس محمدی نیز در بیانیهایی خطاب به آنها گفت:« که ما ” محکوم فتنه ” نیستیم بلکه ما ” محکوم تبعیض و بی عدالتی هستیم”.» و از این رسوایی که حاصل تلاش و مبارزه این مادر فداکار و این فعال حقوق بشر است بسیار ناراحت و سراسیمه شدند، تا جایی که بان کی مون ، دبیر سازمان ملل از وعده دادنهای حسن روحانی و رعایت نکردن حقوق بشر اظهار نگرانی کرد. همچنین احمد شهید ، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر ایران ، هشدار داده است که موارد نقض حقوق بشر و آزادیهای اساسی شهروندان ایران به طور مستمر و گسترده ادامه دارد، نیز به اعتراض بر علیه جمهوری اسلامی برخواسته و گفت:« آنها که با این صراحت به ما توهین میکنند ” وای به حال مردم ایران “.» هرچند چهره سران جمهوری اسلامی خیلی وقت است برای تمام دنیا رو شده و جنایاتشان سراسر جهان را فراگرفته، اعدامهای در ملاءعام و زندانیان سیاسی زیادی که از زمان روی کارآمدن حسن روحانی انجام شده موج ناامیدی، تمامی جوامع حقوق بشری را دربرداشته و آنها نیز به این نتیجه رسیدهاند که نمیتوانند به این دورویان اعتماد کنند.
در این روزها ما شاهد دگرگونیهای فراوانی در بین سران نظام هستیم و امیدوارم سایر مردم عزیز ایران نیز به دفاع از عملکرد این مادران فداکار که به تنهایی به مبارزه با این مزدوران رفتند، بپاخیزند و شاهد نابودی این جانیان باشیم ، دوباره ما چهره ایی شاد از مردم ایران را ببینیم و شوق امید و شادابی در بین مردم ایران را نظاره گر باشیم .
من از راه دور دستت را میبوسم مادرم و مبارزه ات را برای رساندن صدای فرزندت به تمام دنیا، تحسین میکنم و از امثال شما مادران سپاسگذارم که نمیگذارید خون فرزندانتان پایمال شود. شما مایه افتخار ما هستید.
به امید سرنگونی جمهوری جنایتکار اسلامی
خالد زارعی ۱۵ مارس ۲۰۱۴