بی تدبیری مسؤلان دانشگاه

سحر باباسلجی
اتفاقات خفیف‌تر در سالیان گذشته، مسئولان را هوشیار نکرد. مشکل اتوبوس‌های فرسوده دانشگاه علوم و تحقیقات و نداشتن ایمنی لازم مسئله جدیدی در این واحد دانشگاهی نیست. براساس گزارش‌های دریافت شده، مدت زیادی است که این موضوع به مسئولان دانشگاه تذکر داده شده و حتی اتفاقات خفیف‌تری در سالیان گذشته و حتی روزهای گذشته افتاده بود که متاسفانه با بی‌توجهی کامل مسئولان، اوضاع تغییری نکرد. با توجه به اتفاق اخیرو تصادف اتوبوس دانشگاه علوم تحقیقات تهران متأسفانه شماری از دانشجویان دراین حادثه کشته وزخمی شدند. مشابه چنین حوادثی درسالیان گذشته در ایران اتفاق افتاده است، که همگی نشان از بی کفایتی و بی تدبیری مسئولان مربوطه دارد. تا فشار افکار عمومی و رسانه‌ها نباشد، برخی مسئولان به فکر تغییر رویه نیستند.

افزایش ایمنی مسیر و نوسازی اتوبوس‌ها نه هزینه آنچنانی برای دانشگاه داشته و نه زمان زیادی برای آن لازم بوده ولی با بی‌توجهی تمام، شاهد مصیبت برای جامعه و داغدار شدن خانواده‌هایی بودیم که جوانان خود را با هزاران امید و آرزو به دانشگاه فرستاده بودند. به عقیده من، مسئولان نمی‌بایست از وظیفه نظارتی خود غافل شوند، آنها می‌توانستند با کمی تدبیر و حسن مدیریت به راحتی جلوی این فاجعه دردناک را بگیرند اما با بی‌توجهی، جامعه را داغدار کردند. چگونه است ازین قبیل اتفاقات برای هیچ کدام از آقا زاده ها وسایر سران رژیم تا بحال نیفتاده است؟ چراکه آنان در سایه دزدی های میلیاردی و نجومی و با مکیدن خون این ملت مظلوم و ستمدیده، روز بروز بر داراییهای خود افزوده و بالطبع از بهترین امکانات، اعم از آموزشی، تفریحی، وسایل ایاب وذهاب و….برخوردار بوده وهستند. در کمتر از یک ماه از حادثه آتش سوزی دریکی از مدارس دخترانه در زاهدان وکشته شدن مظلومانه ۴ نفر ازدختران دانش آموز، برگ سیاه دیگری از بی کفایتی وبی مسئولیتی مدیران این عرصه را به نمایش گذاردند. وحال حادثه واژگونی اتوبوس دانشگاه. در پایان امیدواریم که بار دیگر شاهد چنین حوادثی که نشان از بی تدبیری و بی توجهی مسؤلان وسران رژیم منحوس جمهوری بوده و هست نباشیم و مسببین داغدار شدن خانواده های این عزیزان از دست رفته، هر چه زودترسرنگون شوند.*

 

کودک آزاری

مریم خاتمی

طبق تعریف پذیرفته شده از سوی جامعه بین المللی هرگونه آسیب رساندن، اقدام، یا بی توجهی از طرف والدین یا نگهدارنده کودک که سلامت جسم، روان، یا سعادت کودک را به خطر بیندازد کودک آزاری محسوب میشود. حجاب اجباری دختران که حتی پیش از سن رسمی تکلیف یعنی ۹ سالگی به او تحمیل می شود و به دلیل احتمال بروز بیماری های پوستی و کاهش قدرت تحرک کودکان که به سلامت جسم و روان آنها آسیب می رساند. همچنین حجاب کودکان می تواند به اعتماد به نفس آنها آسیب برساند.کودکان خانواده های بهایی که از کودکی با محدودیت و برچسب خوردن مواجه هستند نمونه دیگری از آزار سیستماتیک جمهوری اسلامی محسوب میشوند. از جمله موارد دیگر میتوان به شرایط کودکان افغانستانی در ایران اشاره کرد که به دلیل مهاجر بودن تا آخر عمر از گرفتن شناسنامه و داشتن هویت برای استفاده از حق تحصیل و سایر مزایای زندگی عادی محروم هستند که نمونه دیگری از کودک آزاری است. برخورد حاکمیت ایران با کودکان کار، از نادیده گرفتن معضل تا دستگیری کودکان در خیابان ها از جمله نقض حقوق کودک محسوب میشود. با این وجود جمهوری اسلامی معضل اجتماعی کودک آزاری را نفی میکند و یا آن را کم اهمیت جلوه می دهد و تا کنون قانون حمایت از حقوق کودکان تصویب نشده است. در حالی که در اسفند ماه سال گذشته ۱۶ هزار مورد کودک آزاری گزارش شده است معاون فرهنگی قوه قضاییه اعلام کرد که کودک آزاری شایعی در ایران نداریم. به نظر میرسد آنچه مقامات جمهوری اسلامی را نگران می کند نه آمار کودک آزاری بلکه خبرهایی است که از اتفاقات دردناک آزار کودک منتشر میشود و نمایی متفاوت از آنچه انتظار دارد از جامعه ایران به نمایش می گذارد. برای کاهش این معضل جدی راه حل اساسی تغییر بنیادی فرهنگ جامعه و در رابطه با کودکان تغییر سیستم آموزشی از کودکستان و مدارس و دانشگاه هاست. حقوق کودک باید به او شناسانده شود و قوانین طوری تنظیم شود که هیچکس به ویژه دولت نتواند آن را زیر پا بگذارد. اما در جامعه ای که حکومت در روز روشن در معابر عمومی مقابل هزاران مرد و زن انسانها را دار میزند، حکومتی که زندانیان سیاسی و غیر سیاسی را دسته دسته اعدام میکند، در زندان ها به زنان و دختران تجاوز میکند، در انظار عمومی شلاق زده میشود، فقر و بی کاری بیداد میکند و غیره میتوان انتظار حمایت حقوق کودک را داشت؟ خبرهای تکان دهنده کودک آزاری در مدارس پشت سرهم شنیده میشود ولی هیچ گونه تدبیری اندیشیده نمیشود و یا مسببان آنها به دلیل ارتباط نزدیک با سیاستمداران فاسد رژیم بخشیده میشود و امثال سعید طوسی ها به راحتی در جامعه رشد میکنند. به راستی راه حل اساسی به جز برچیدگی نظام فاسد و خودکامه جمهوری اسلامی ایران چه میتواند باشد؟*

 

به مناسبت روز جهانى زن

روز جهانی زن بزرگداشتی است که هرساله در روز ۸ مارس برابر با ۱۸ اسفند برگزار میشود و نقطه کانونی در جنبش حقوق زنان است و همچنین روز مبارزه سیاسی و اجتماعی علیه تبعیض میباشد. علیرغم نزدیک به صد سال مبارزه پیگیر برای برقراری حقوق مساوی برای زنان در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، حقوقی و غیره هنوز تبعیض علیه زنان در تمام زمینه ها در تمام کشورهای جهان وجود دارد. اما در کشور ایران این تبعیض ها به شکل گسترده تری بر زنان سرزمینم نمایان است.۸  مارس امسال چهل سال از روزی که خمینی و دولت تازه به قدرت رسیده اش برای استقرار رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی با اجباری کردن حجاب، فرمان جنگ علیه زنان را صادر کرد، میگذرد. هزاران هزار زن، دانشجو، پرستار، معلم … ۸ مارس روز جهانی زن در سال ۵۷ به خیابان ها ریختند و علیه این جنگ ارتجاعی برای به اسارت کشیدن بدن زنان و بازگرداندنشان به گذشته شورش کردند. امسال ۸ مارس چهلمین جنبش این شورش و طغیان است. زیر پا گذاشتن حقوق زنان جزئی از هویت و موجودیت رژیم جمهوری اسلامی است و علت آن ریشه در دید قرون وسطایی رژیم نسبت به زنان دارد. از روزی که رژیم جمهوری اسلامی به حاکمیت رسید بلافاصله سرکوب زنان را در سطوح مختلف جامعه آغاز کرد. باید توجه داشت که عمده مسائل زنان در ایران ناشی از حکومت مذهبی حاکم است بنابراین تنها راهی که زنان ایران می توانند به حقوق واقعی خود برسند از طریق سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی است. بر کسی پوشیده نیست که این رژیم در طی چهل سال اخیر با زنده کردن سنت ها و اعمال وحشیانه چگونه زنان را مورد تحقیر و توهین قرار داده و چگونه آنها را مجبور کرده تا به اصطلاح حجاب اسلامی به سرکنند و خود را در کیسه های بی قواره بپوشانند. چگونه به نام قوانین و مجازات اسلامی وحشیانه ترین و متحجرترین روش های سرکوب علیه زنان را به کار گرفته است. شکی نیست که زنان ایرانی برای گسستن تک تک زنجیرهائی که بر دست و پای آنان بسته شده مجبور به مبارزه هستند و حال که رژیم نفس های آخر را میکشد و در گرداب ناتوانی از حل بحران هایش دست و پا میزند به میدان می آییم و با شعار نه به حجاب اجباری، نه به آپارتاید جنسی و مرگ بر حکومت جمهوری اسلامی وحشت این نظام فاسد را از کابوس سرنگونی به واقعیتی ملموس و روشنتر از همیشه تبدیل میکنم.
زنده باد ۸ مارس*

 

مصائب زنان

مهین حاج رضایی

باوجودکسب آزادیهای اجتماعی دراکثر کشورها، هنوز زنان بسیاری تحت فشار قوانین نوشته و نانوشته درخیلی از جوامع هستند. این موارد درکشورهای شرق اروپا و آسیای دور و کشورهای اسلامی به وضوح دیده میشود. درموارد زیادی زنان توسط گروههای مافیایی ربوده شده وبرای استفاده های جنسی مورد بهره برداری قرار میگیرند. این موضوع درایران نمیتواند بدون کنترل ارگانهای اطلاعاتی کشور صورت بگیرد وخود این ارگانها یکی از ارکان مافیای تجارت زنان هستند. دختران وزنان جوان با تطمیع کسب شغل مناسب و درآمد خوب برای کاردر کشورهای حاشیه خلیج فارس و ترکیه وگاها کشورهای اروپایی ازطریق شرکتهای تقلبی به آن کشورها برده میشوند. پس ازگرفتن پاسپورتشان مجبور به کار در عشرتکده ها میگردند و در صورت عدم قبول بعضا با تزریق اجباری معتاد شده و دیگر راهی برای بازگشت نخواهند داشت. البته درجمهوری اسلامی این مورد خیلی جدید هم نیست، بخاطردارم درسال۷۹ شمسی درپی آگهی شرکتی خصوصی برای استخدام پرستار موقت مراجعه کردم و با ملاحظه شرایط آنان از زن بودن و مورد سوء استفاده واقع شدن امثال خود تنفرعجیبی وجودم را فرا گرفت. ۱- سن حدود سی سال ۲- مجرد ترجیحا مطلقه ۳- تعهد مخفی ماندن موضوع سفر ۴- قبول انجام صیغه موقت با بیمار در طول مدت سفر. پس ازکند وکاو بسیار پی بردم که گروهی از سپاهیان پاسدارکه بعد از مدت جنگ بیماریهای خاص جسمی و روانی داشتند برای ادامه مداوای پزشکی وتقویت روحیه به خارج از کشور اعزام میشدند و برای پرستاری از آنان درطول سفر نیاز به پرستار زن با شرایط ویژه بود. این سوء استفاده اززنان به شیوه های گوناگون هنوز صورت میگیرد.گروهی را با تطمیع در سر راه مخالفان سیاسی خود قرارمیدهند تا با تهیه فیلم و عکس برای تخریب سیاسی آنان و تهدیدشان به دست برداشتن از مواضع خود وادار کنند. ازبسیاری از مشاغل مانند عکاسان و فیلمبرداران برای جاسوسی از دیگران استفاده میکنند و در صورت عدم همکاری برای خود آنها پرونده سازی میکنند. دو مورد از سوء استفاده های جنسی درشبکه های اجتماعی گسترش زیادی داشت. اولی درسال گذشته پس از خودکشی دخترجوانی که کارمند یک هتل بود و در محل کارخود مورد تجاوز یک مامور امنیتی قرارگرفته بود که اعتراض عمومی مردم وآتش زدن هتل مربوطه را در پی داشت و بدون پیگیری قضائی به فراموشی سپرده شد. مورد بعد نیز حدود دو ماه قبل زن جوانی با وعده ازدواج و کارتوسط نماینده شهرستان ملکان در مجلس جمهوری اسلامی مورد تجاوز قرارگرفته بود و پس از عدم تقبل مرد متجاوز دست به خودکشی زد و تمام ماجرا را در فایل صوتی قبل از خودکشی اعلام کرد. به امید سرنگونی حکومت ظلم و آزادی زنان میهنم از اسارت ملایان و آزادی تمام زنان درهمه جای جهان*

 

انقلاب زنانه

مهدی دهقانپور فراشاه

در تمام دوران حکومت اسلامی بعد از انقلاب ۵۷ هرزمان که مساله دین وشرع مطرح بوده اولین نگاه متوجه زنان بوده است واجباربه پذیرش باورهای دینی و نگاه مردسالارانه زنان رامجبوربه پوشش های درشرایط بد آب و هوایی ومکانی کرده است.

حجاب نه تنها موجب رشد زنان درجامعه نشده، برعکس بر آزادی حضور آنان درجامعه تاثیر گذاشته و عاملی برای طرد شدن آنها از جامعه و نابرابری حقوق زن و مرد، قوانین تبعیض آمیز، جداسازی های جنسیتی، امکانات نابرابر در آموزش، اشتغال، ورزش وامور فرهنگی شده است.

در واقع حجاب زنان موجب کنترل آنها و جلوگیری از حضور برابر آنها در اجتماع شده و در تمام طول این دوران آنها را وارد جنگی نابرابر و درگیر با سیاستهای زورگویانه و ظالمانه کرده، که از جمله آن میتوان به  پوشش زنان در میادین ورزشی، عدم حضور زنان در ورزشگاه ها، گشت ارشاد وغیره اشاره کرد .

در واقع حجاب نه تنهاکمکی به زنان نکرده بلکه تنها برای استفاده ابزاری حکومت ایران اززنان برای حفظ قوانین اسلام بوده است.

اما با وجود تمام عوامل بازدارنده و برخورد شدید با فعالان زنان و محدودیتهای اجتماعی، ابتکار و نوآوری زنان ایران، شجاعت و استقامت شان در مقابل خشونت و سرکوب، قابل ستایش است و اکنون به دلیل ارتباط قشر وسیعی اززنان به خصوص نسل جوان با دنیای مجازی و شناخت صورتهای مبارزاتی زنان در تاریخ و ارتباطات بین المللی، ماهیت فعالیتهای آنها را متفاوت تر کرده و در اینجا میتوان به حرکت شجاعانه دختران انقلاب اشاره داشت که حتی با دستگیری آنها و عوامل بازدارنده نه تنها صدای فریاد زنان را به گوش جهانیان رساند بلکه این موضوع به دغدغه ای برای حاکمان جمهوری اسلامی تبدیل شد و با نسبت دادن آن به عوامل خارجی قصد به انحراف کشیدن آن را داشتند.

اما انکار و نسبت دادن آن به عوامل خارجی نمیتواند نشان از اگاه نبودن رژیم از تغییرات اجتماعی شکل گرفته در جامعه وشکل گیری صورتهای جدید مبارزاتی زنان باشد بلکه تنها هدف از انکار این جریان قدرتمند، سرکوب شدیدتر آن است .

برخورد امنیتی با مسائل زنان اولین بار نیست که اتفاق می افتد و این تنهاراهی است که میتوان حرکت های مدنی زنان رادرقبال برابری خواهی و آزادی سرکوب کرد و صورتهای اسلام را حفظ کرد.

حجاب اجباری در ایران مغایر با آزادی های فردی زنان در جامعه و نقض حقوق اولیه آنان است و کمکی که به امنیت زنان نکرده، بلکه بیشتر باعث شده تا جامعه نگاهی ابزاری و جنسی حول تن زنان داشته باشد و تنها اجرای قانون حجاب و پوشش زنان برای رسیدن به اهداف سیاسی است.

در اینجا به سخن یکی از زنان آزاداندیش (سیمون دوبوار) برمیخوریم که میگوید:

سرکوب یک جامعه تنها از راه زنان ممکن است، چراکه زنان آزاد قادرند فرزندان آزاد و رها تربیت کنند.

و این نیز دلیلی است که رهبران سیاسی ایران با تبدیل کردن مسئله حجاب و فعالیت های زنان به یک امرسیاسی و امنیتی و سرکوب فعالان آن تنها قصد سرکوب جامعه را دارند.

 

کولبران

مسعود یوسفی

فقط در چند ماه گذشته دهها کولبر با گلوله مستقیم نیروهای مرزی و مزدور جمهوری جنایتکار اسلامی ایران کشته شده اند و خانواده هایشان بی سرپرست و پدر و مادرانی که فرزندانشان را فقط به دلیل بدست آوردن لقمه ای نان و تلاش برای تامین مایحتاج‌ روزمره  زندگی از دست می دهند و عملا خانواده ها بی نان آور می شوند و این روند همچنان ادامه دارد .

بسیاری از کولبران در چند سال گذشته با مین های جا مانده از جنگ گشته شده اند ویا دست وپایشان را از دست می‌دهند و ‌بسیاری از آنان از صخره های صعب العبور سقوط کرده و یا در سرمای‌ زمستان‌ زیر بارها‌یشان یخ زده اند.

حتی تصور چنین زندگی سخت و دردناکی در این دوران از تمدن بشریت سوالات بیشماری را برای انسان ایجاد می کند اما با وجود دیکتاتورهایی مانند خامنه ای جلاد و جمهوری اسلامی وضع مردم از این بهتر نخواهد شد .

جدای از بخش اندکی از کولبران،‌ عمده آنها افرادی هستند که دارای مدارک تحصیلی بالا و یا از ورزشکاران و نخبه های ادبی و فرهنگی هنری هستند که در سیستم فاسد جمهوری اسلامی جایی ندارند و برای گذران زندگی مجبور به کولبری هستند.

کولبران را با مقاطع سنی مختلف از پیرمردهای هفتاد ساله گرفته تا جوانان کم سن و سال و حتی در برخی موارد زنان و دختران بی سر پرست و بی نان آور را تشکیل می دهند  که با گذران سخت و درد ناک‌ معیشت و زندگی چاره ای جز کولبری ندارند.

اما ماموران حکومتی با پستی و رذالت همیشگی و با زالو صفتی این کولبران بی نوا را به اشکال  مختلف سر کیسه کرده و در برخی موارد با تهدید آنها را مجبور به پرداخت بخشی از این دستمزد نا چیز می کنند که با جان کندن بدست می آورند و عده ای که توان پرداخت را ندارند، یا خود آماج گلوله های آنها می شوند ویا حیوان‌های زبان بسته شان را به رگبار می بندند.

از نظر جمهوری اسلامی ایران کولبران اخلال گران اقتصادی هستند اما از نظر کولبران این کار تنها راه امرار معاش آنها و خانواده ها یشان است.

عمده وسایلی که کولبران جابجا می کنند از لوازم اتومبیل گرفته تا پارچه و پوشاک بچه و یا مشروبات الکلی و سیگار می باشد. ایران در برخی از نقاط بازارچه مرزی یا پیله وری باز کرده است که بسیاری از تاجران که امکانات مالی خوبی دارند آنجا دارای مغازه هستند و با کردستان عراق معامله می کنند و یا افرادی از سپاه پاسداران هستند که آنجا نیز به شکلی دیگر مردم را استثمار می کنند و اندک گروهی از کولبران هستند که مجوز حمل کالا دارند و در ماه چند بار بیشتر نمی توانند کالا جابجا کنند. به همین دلیل اکثر کولبران از راه قاچاق به ایران باز می گردند که با اتفاقاتی که پیشتر توضیح دادم مواجه می شوند .

حکومت با ایجاد این همه مشکلات به اضافه اینکه معابر مرزی را بسته ‌همچنین با افزایش تعرفه های گمرکی کولبران را در وضعیت دشوارتری قرار می دهد که در ماه های گذشته با پیامدهایی مانند اعتراض مغازه داران و معتر ضان در برخی شهرها دست به اقدام نمادین پهن کردن سفره خالی در کوچه ها و خیابان‌ها زدند و همزمان مغازه داران و کسبه تعدادی از شهرهای استان کردستان از جمله پیرانشهر، سردشت، سقز، مریوان و سنندج در برخی از روزها همراه با مغازه داران و کسبه بانه اعتصاب کردند .

باشد که تمام شهرهای ایران دست در دست هم با اعتصاب و اعتراض باعث فلج شدن حکومت اخوندی شده و این بیماران و جانیان را به پای میز محاکمه بکشانند تا از این بیشتر خامنه ای جلاد، مردم بی دفاع را آماج حملات وحشیانه خود و هم کیشانش قرار ندهد.*

کارگران

مسعود یوسفی

من هفت تپه ای هستم.

من اسماعیل بخشی هستم.

حکومت ننگین جمهوری اسلامی، چهل سال به مردم مظلوم ایران ظلم و ستم را تحمیل کرده، از زندان و شکنجه گرفته تا اعدام و کشتار مخالفان حکومت.

طی چهل سال حکومت نا مشروع این جانیان، روز به روز وضع معیشتی مردم بد و بدتر می‌شود. مخصوصا قشر ی که به هیچ عنوان راضی به همکاری با حکومت فاسد خامنه ای و وحوشش نشده اند. بالعکس حکومتی ها و هم کیشانشان در نهایت رفاه و آسایش و امنیت به سر می برند، فرزندانشان در کشورهای اروپایی و امریکا با سرمایه مردم ایران در ناز و نعمت،

سرگرم عیاشی و خوشگذرانی هستند. در حالی که بسیاری از خانواده ها توان خرید و گذران حداقل مایحتاج روزمره زندگی را ندارند و دردناکتر از همه حتی بسیاری از مردم که افرادی از خانواده هایشان مریض و یا دارای بیماری خاص هستند عزیزانشان را در اوج ناتوانی مالی و ‌نبود امکانات دارویی و پزشکی از دست میدهند و این شیرازه حکومت فاسد جمهوری اسلامی میباشد .اگر مختصر عنوان کنم، افزایش نرخ ارز و کاهش ارزش ریال در ماه‌های اخیر، چشم‌انداز تامین معیشت و قدرت خرید مردم را با ترس از گرانی و تورم ناشی از بی ثباتی بازار همراه کرده است. چند ماه پس از خروج ایالات متحده از برجام و اعلام بازگشت تحریم‌های تجاری و مالی علیه ایران، بی ثباتی نرخ ارز و سکه در بازار همچنان ادامه دارد. با وجود تک نرخی شدن قیمت ارز توسط بانک مرکزی، نرخ دلار در بازار آزاد و بازار های زیرزمینی با رشدی ۱۰۰ درصدی به بالاترین نرخ رسیده و این روند همچنان ادامه دارد هر چند هر از گاهی با ترفند و دروغ پراکنی می خواهند اوضاع را کنترل کنند اما خوشبختانه حنایشان برای مردم رنگی ندارد.

برای درک بهتر تاثیر کاهش ارزش پول بر قدرت خرید کارگران و افراد کم درآمد ایران، قدرت خرید آنان را با یک کارگر در کشورهای اروپایی مقایسه کنید میبینید هر کدام در کشور خود و در کشور دیگری با این درآمد چه چیزهایی را می‌توانند بخرند، که مردم ایران حتی ناتوان از خریدهای روزانه و ‌مصرفی خود هستند.

کارگر ساختمانی در هر کدام از شهرهای ایران را تصور کنید که همسر و دو فرزند دارد. او روزمرد کار می‌کند و باید علاوه بر مخارج خانواده، هزینه رفت و آمد و غذای روزانه‌اش هنگام کار را نیز بپردازد که با این دستمزدها غیر ممکن میباشد و هیچ راهی جز اعتراض و اعتصاب و مبازه با حکومت فاسد باقی نمی ماند هر چند با تمام فشار و خفقانی که حکومت خامنه ای طی این سال‌ها به مردم وارد کرده، مردم از در خواست و مطالبات خود عقب نشینی نکرده اند و به هر نحوی که توانسته اند مخالفت خود را با این جانیان ابراز کرده اند، از جمله اعتراضات کارگری که هم اکنون سراسری شده و هر روز بیشتر و بیشتر میشود.

همزمان با روز جهانی کارگر در نخستین روز ماه مِه، تجمع شمار زیادی از کارگران ایران در برابر خانۀ کارگر و مجلس در اعتراض به عدم صدور مجوز راهپیمایی، به تشنج کشیده شده، مأموران لباس شخصی به تجمع کارگران در اکثر شهرهای ایران حمله ور شده اند. به عنوان مثال “سقز” که حمله نمودند و تعدادی از کارگران را مورد ضرب و شتم قرار داده و بازداشت کرده‌اند. “محمود صالحی” فعال کارگری، مورد ضرب و شتم قرار گرفته و زخمی می‌شود “عثمان اسماعیلی” هم بازداشت می شود و در اکثر شهرهای ایران این روند ادامه داشته که اعتراضات و اعتصابات کارگران هفت تپه مثال بارز این وضعیت میباشد که با زندانی کردن اسماعیل بخشی و ضرب وشتم او ودیگر کارگران در صدد خفه کردن این اعتراضات هستند که همیشه ناکام مانده اند . این در حالیست که دولت حسن روحانی، حتی برای راهپیمایی‌های روز کارگر مجوزی صادر نکرده است. این چه منطقی است که به کارگران در روز خودشان، مجوزی برای راهپیمایی و بیان خواسته‌ها و مطالباتشان را نمی دهند؟ تنها دلیلش ترس از هبستگی مردم برای به زیر کشیدن نظام است.

مطالبات اصلی کارگران و تجمع کنندگان، افزایش دستمزد عادلانه، تأمین امنیت شغلی و رفع قراردادهای موقت است. آنها خواستار رسیدگی مسئولان و نمایندگان مجلس به مطالبات قانونی خود هستندکه این نظام فاسد، ناتوان از برآورده کردن آن است.

مردم ایران خواهان تغییر حکومت و سرنگونی رژیم حاکم بر ایران هستند و در تمامی تظاهرات و اعتراضات خود نسبت به ادامه این حکومت اعتراض خود را رسانده و می‌رسانند. قیام مردم ایران که پیشتر شروع شده همچنان ادامه دارد و قطعا تا تغییر حکومت در ایران ادامه پیدا خواهد کرد. طی این دوران چه افراد زیادی جان خود را تقدیم این مسیر کرده اند تا خامنه ای دیکتاتور را به زیر بکشند و خواهیم کشید.*

زنده باد آزادی

زنده باد زندگی

ظلم و اسبتداد

مسعود صالحی

چهل سال انواع فسادها و ظلمها از طرف حکومت آخوندی به مردم ایران، به جای رساندن به مقام انسانیت و مجانی کردن آب و برق و پول نفت و غیره به زور هدیه داده شد، چنان مقامی به ملت ایران دادند که باور کردنی نیست.

فقر، فحشا و اعتیاد، گورخوابی و کارتن خوابی، رساند سن بزهکاری به کودکانی که باید در کلاس درس باشند ولی در کارهای خلاف غرق شده اند، به وجود آوردن کودکان کار، کودکان مظلومی که هم سنهای آنها در کشورهای دیگر دنیا فقط به فکر بازی و آموزش هستند اما آنها باید شاهد زورگیرهای خیابانی  و تجاوز و خیلی مشکلات دیگر باشند تا بتوانند لقمه ای نان برای خود و خانواده شان پیدا کنند.

مقام و انسانیتی که آیت الله های سبک مغز و حراف، برای ملت ایران در نظر داشتند را بین خود و اطرافیان تقسیم کردند و فشار آن را بر مردم هموار کردند تا جایی که امروزه شاهد از هم گسیختگی آن فنر تحت فشار هستیم و می بینیم که در اقصی نقاط ایران فریاد اعتراض و اعتصاب به گوش می رسد و نوک پیکان به طرف راس نظام فاسد، خیانتکار و دزد این حکومت ضد تمامی ارزشهای انسانی نشانه رفته که همه معترضین یک هدف را در پیش رو دارند و آن براندازی این حکومت دیکتاتوری اسلامی کثیف که از بدترین نوع حکومتهاست را دارند و معترضین برای رسیدن به این هدف تمامی عزم خود را جزم کرده اند تا رهایی یابند.

ملایان فاسد و تن پرور هرگز فکر نمی کردند چنین روزی را ببینند که همه آحاد مردم یک صدا بگویند آخوند برو گمشو یا جمهوری اسلامی نمیخواهیم اما دیدند و فهمیدند که به آخر کارشان نزدیک شدند.

امیدواریم هر چه زودتر به آن پیروزی و رهایی از این حکومت دینی برسیم و بتوانیم ریشه این دین آدم کش را با تمامی مبلغینش برای همیشه بخشکانیم و رنسانسی برای اسلام و مسلمین برقرار کنیم، تا دیگر شاهد خرافات و پیدا شدن آدمهای مفت خور و انگل وابسته به دین نباشیم که با قوانین من درآوردی و مسخره خود باعث آزار و چپاول مردمان شوند.*

 

به مناسبت ۱۰ دسامبر روز امضا منشورجهانی حقوق بشر

مریم خاتمی

حقوق بشر و حقوق کارگران جدائی ناپذیرند. وقتی که در ایران حقوق کارگران به شدیدترین وجهی نقض و پایمال میشود، صحبت از حقوق  بشر هیچ معنا و مفهومی ندارد و اساسا در سیستم قضائی و قانونی و فکری جمهوری اسلامی  چیزی به اسم حقوق بشر هیچ جایگاهی ندارد.

اعتراض کارگران فولاد ملی اهواز و نیشکر هفت تپه، علیه تحمیل بی حقوقی به بشر است، علیه بساط دزدی و چپاول حاکم بر ایران است. مبارزه برای داشتن یک زندگی بهتر به یک امر دائمی اعتراضات کارگری در هفت تپه و فولاد تبدیل شده است. نیشکر هفت تپه و گروه ملی فولاد اهواز دو مرکز مهم این اعتراضات هستند. ۲۸ روز اعتراض جانانه نیشکر هفت تپه و اعتراضات قدرتمند کارگران گروه ملی فولاد نه فقط شهرهای شوش و اهواز بلکه کل محیط های کارگری در استان خوزستان را که با مسایل و معضلات مشترکی درگیرند، به تحرک در آورده است.

اعتصابات سراسری کارگری یک پاسخ مهم به این شرایط و یک شکل عملی برای پشتیبانی و تقویت مبارزات کارگران گروه ملی و برای آزادی بازداشت شدگان نیشکر هفت تپه است. طی سالیان طولانی  بسیاری  در ایران در پی تظاهرات و اعتصاب در خصوص دریافت حقوق خود بازداشت و روانه ی زندان شده اند. تنها به اتهام پافشاری بر حقوق خود مانند حق تشکل ،آزادی اعتصاب و دستمزد عادلانه راهی زندان ها میشوند. در ماده ی ۲۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر عنوان شده که هرکس حق دارد برای دفاع از منافع خود با دیگران اتحادیه تشکیل دهد. در ایران اما با هرگونه تلاش برای ایجاد تشکل های مستقل کارگری برخورد میشود. وجود سالانه چند هزار اعتراض، اعتصاب و تظاهرات، نمایانگر این است که کارگران دیگر نمی توانند این زندگی غیر انسانی را تحمل کنند.

فساد و ناکارآمدی اقتصادی دولت برخاسته از ولایت فقیه همراه با سرکوب آزادی های مشروع سیاسی و مدنی مردم را به ستوه آورده و موجب مهم ترین تظاهرات سالهای پس از انقلاب شده است. اعتراضات کارگران هفت تپه و فولاد اهواز از این دست اعتراضات می باشند.

صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه روز پنجم آذر تهدید کرده بود که

“بهانه کردن مطالبات کارگران برای برهم زدن نظم کشور قابل قبول نیست” ولی لاریجانی هیچ وقت نگفت قابل قبول نیست کارگران ۴ ماه است حقوق نگرفته اند. به راستی چرا هرگونه طلب کردن حق طبیعی هر انسان از نظر این نظام استبدادی برهم زدن نظم کشور محسوب میشود؟ مگر چرخ تولید جامعه  به دست کارگران نمی چرخد؟ مگر آنها زندگی ندارند؟ مگر کارگران  زن و بچه ندارند؟ مگر آنها بجز رفاه و امنیت شغلی    و داشتن یک زندگی بهتر چه میخواهند؟

اسماعیل بخشی صدای کارگران گرسنه هفت تپه بود، نظامی که بخشی را دستگیر و بازداشت و مورد شکنجه قرار می دهد می خواهد این صدا را خاموش کند، چنین نظامی دیر یا زود به دست قدرتمند همین کارگران و مردم ایران از ریشه کنده خواهد شد. این روز چنان دور نیست. زنده باد مبارزه کارگران در فولاد و هفت تپه و همه جای ایران.*

 

فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی