اگر صدای انتقاد مردم را نشنوند باید صدای انقلاب مردم را بشنوند

جملاتی از این دست که این روزها بسیار می‌شنویم و آخرینش را از زبان روحانی شنیدیم، حکایت از ترفند قدیمی پلیس خوب و پلیس بد دارد که حالا تبدیل شده به سیاستمدار خوب و سیاستمدار بد!

این روزها روحانی و دارودسته اش چهره اپوزیسیون به خود گرفته‌اند و سعی دارند به مردم القا کنند که در مقابل خامنه ای و سپاه ایستاده اند و در کنار مردم اند!

حال آنکه مردم ایران با این سیاست بسیار آشنا هستند و بارها و بارها فریب این روبهان را خورده اند.

ولی دیگر اوضاع تغییر کرده. از منابع مختلف خبر می‌رسد که مسئولین رده بالای نظام در حال انتقال دارایی‌های خود به خارج از ایران هستند. سندی دیگر بر خیانت‌پیشه بودن آنان. اتفاقی که در اعتراضات گذشته رخ نداده بود و این حکایت از آن دارد که این بار اعتراضات بسیار متفاوت است، زیرا این بار انقلاب گرسنگان در حال رخ دادن است.گرسنگانی که تاوان سیاست‌های غلط اقتصادی رژیم را می‌دهند. رژیمی که در تمامی عرصه‌ها کارنامه سیاهی از خود به جا گذاشته،از فرهنگ گرفته  تا دیپلماسی خارجی، و از سیاست گرفته تا ورزش…

جالب‌تر اینکه خود خامنه ای نیز چندی پیش گفته بود مردم از بسیاری از چیزهایی که در کشور می گذرد گله‌مندند!

حال سوال اینجاست که واقعا شخص اول و دوم مملکت ،که تمام سیاست‌های کلان و خرد کشور به حرکت نوک قلم شان  منوط است چه کسی را مسئول نارضایتی مردم قلمداد می‌کنند؟ آیا به راستی اینگونه می اندیشند که اگر ژست اپوزیسیون بگیرند باعث می‌شود که از تیررس مردم دور شوند؟

اما شعارها و اعتراضات مردم این را نشان نمیدهد. اینبار مردم ریشه نظام را نشانه گرفته‌اند و با شعار «مرگ بر خامنه ای» و «نه اسلام ،نه قرآن ،جانم فدای ایران» فقط خواهان براندازی اند و بس.

 

دختر انقلاب

سران نظام هنوز گیج از ضربه کمپین نه به حجاب اجباری ضربه دیگری دریافت کردند که همان حرکت شجاعانه دختر خیابان انقلاب بود که به سان مشتی سهمگین نظام سرکوبگر را ناک اوت کرد و در ادامه ضربات بعدی که در سرتاسر کشور توسط دختران انقلاب به سوی دیکتاتوری روان گردید و نشان دادن قدرت یک دختر به ظاهر ناتوان به حدی است که می تواند جرقه حرکتی عظیم در کل کشور شود.

او تبدیل به یک نماد ملی شد. نمادی که صدای خفه شده در حنجره میلیون‌ها زن و دختر ایرانی بود که ناگهان سر بر آورد و ستون های پوسیده تحجر و عقب ماندگی را به لرزه درآورد.

این فریادی است که از دل قوانین زن‌ستیز خانواده، قوانین به ظاهر حامی خانواده و در واقع سرکوبگر زنان در ایران سربرآورد. این همان محرومیت از حقوق شهروندی است که ورودمان به ورزشگاه‌ها را مصلحت نمی داند. سپردن مسئولیت‌های رده بالای حکومتی را به نیمی از جامعه صلاح نمی‌داند. این جواب همان روسری و چادر است که با تحقیر بر سرمان کردند غافل بودند از قدرت این نیمی از جامعه، غافل بودند از آن چه در سرمان می‌گذشت، غافل بودند از اینکه هر چه بر سرمان بکوبند سرسخت تر می شویم و هنوز هم غافل اند!

و نمی شنوند تا زمانی که صدای انقلاب مان را بشنوند. انقلابی زنانه، انقلابی که از درون  خانه‌های خودتان سر برخواهد  آورد از مادران  و خواهران خودتان، سران فتنه این بار در اندرونی خانه هایتان هستند!

 

جنایت جمهوری اسلامی علیه کردهای ایران

جمعیت تمام کردهای ساکن در ایران در حدود ۱۰% جمعیت کل کشور می باشد. کردها از نسل مادها  و قومی آریایی تبار هستند و بیشتر آنها در استانهای کرمانشاه، کردستان و ایلام و بخشهایی از آذربایجان غربی و مناطقی از خراسان سکونت دارند و اکثراً مسلمان و سنی مذهب هستند و تعداد کمی هم از آنها مذهب شیعه دارند و عده ی قلیلی هم جزء فرقه یارسان می باشند. در طی ۴ دهه حکومت جمهوری اسلامی بر ایران کردها در ایران مورد ظلم وستم های فراوانی قرار گرفته اند در سالهای اول حکومت جمهوری اسلامی جوانان کرد دسته دسته از طرف حکومت اعدام می شدند و البته این سیاست هنوز هم ادامه دارد. در دوران حکومت جمهوری اسلامی بود که رهبران حزب دمکرات کردستان ایران توسط مزدوران رژیم ترور شدند این جنایت وحشتناک هیچ وقت از حافظه تاریخی کردهای ایران پاک نمی شود. بیکاری در مناطق کردنشین ایران بسیار بالاست و حکومت نیز در قبال این معضل کاملاً بی تفاوت است و این امر موجب می شود که تعداد زیادی از افراد بیکار به کول بری روی آورند و مسؤلین نظام خود کاملاً نسبت به این موضوع آگاهند و با شلیک گلوله آنها را به قتل می رسانند و یا اینکه از آنان اخاذی می کنند. شیخ صادق خلخالی جنایتکار حکومت خمینی تنها چند ماه پس از روی کار آمدن حکومت آخوندی با دریافت حکمی از خمینی  طی محاکماتی چند دقیقه ای و پشت درهای بسته بسیاری از جوانان و مردان را با عنوان مفسد فی الارض به پای جوخه های دار برد و گلوله باران کرد. یورش سبعانه به مناطق کردنشین بمباران و به آتش کشیدن مناطق مسکونی و قتل عام فجیع و دسته جمعی جوانان این سرزمین در کرمانشاه، پاوه، روستای قارنا ،مهاباد و سایر شهرهای کردستان همگی از دستاوردهای جمهوری اسلامی بود. بدین ترتیب حمله وحشیانه و گسترده حکومت به شهرهای کردستان با فرمان خمینی در ۲۸ مرداد سال ۵۸ در کردستان روی داد که در آن جنایت تمامی شهرهای کردستان به خاک و خون کشیده شد. در طی این حمله مغول وار بیشتر شهرهای کردستان موقتاً به دست حکومت افتاد. در حال حاضر تعداد زیادی از فعالین و مبارزین کرد را  بازداشت کرده و تحت شکنجه های وحشتناک و آزار جسمی و روحی قرار می دهد و حتی در زندانها به آنان تجاوز می کند.

 

عقب ماندگی

وقتی می‌بینیم تمامی جوامع اسلامی از مشکل عقب افتادگی فکری و فرهنگی شهروندانشان رنج می‌برند، متوجه می‌شویم که در کشورهای اسلامی مردم توانایی اندیشیدن بدون تعصب و منطقی و گفتگو کردن به دور از خشونت در رابطه با باورهایشان را ندارند. دلیل عقب ماندگی این کشورها این است که مردم اینگونه کشورها توانایی قبول حقیقت را نداشته و برای دفاع از باورهای غلط شان حاضرند به هر جنایتی دست بزنند. کشورهای اسلامی در عرصه‌ی تولیدات داخلی هم بسیار ضعیف بوده و توانایی تولید مواد مورد مصرف جامعه خود را ندارند و وابسته به کشورهای دیگر (به اصطلاح خودشان کافر) میباشند که این موضوع هم به برکت حاکمیت دین اسلام بر تمام ارکان اجتماعی این کشورها ست. اسلام دینی ست که نه تنها فکر، منطق، احساس و… را از انسان می‌گیرد بلکه او را از حرکت و پیشرفت باز می‌دارد و مسلمانان فقط به بهشت موهوم اللّهَ مدینه راضی اند. آنها حاضرند در پست ترین و بد ترین شرایط دنیوی زندگی کنند تا بعد از مرگ به بهشت افسانه‌ای که در قرآن، کتاب مقدس شان بدان وعده داده شده اند بروند و در آنجا در کاخ هایی که اللّهَ مدینه قول آنرا به ایشان داده زندگی کنند و از شراب های بهشتی بنوشند و با حوری ها و غلامان زیبا روی سرگرم شوند. مسلمانان دنباله روی پیامبر و بزرگان تروریست مسلک شان می‌باشند، محمد، علی، عمر، عثمان و دیگر رهبران نخستین این دین پلید و خونخوار نیز تروریست بودند. علی و زبیر به دستور محمد ابن عبدالله در یک روز گردن ۷۰۰ یهودی تسلیم شده ی بی سلاح را زدند و دلیل محمد برای انجام آن عمل وحشتناک و غیر انسانی یهودی بودن آن قوم و پرداخت نکردن جزیه(باج) به امت اسلام بود.تاریخ ثابت می‌کند که ترور و کشتن انسانهای بیگناه از اصول دین اسلام است و باورمندان به این آیین توانایی ماله کشی این حقیقت وحشتناک را ندارند.به صراحت می توان ادعا کرد که اسلام موجبات گدائی و فلاکت و تحقیر مردمان یک جامعه ی اسلامی و ثروتمند شدن رهبران دینی آن جوامع را فراهم می کند. سرچشمه بنیادین بینش، رفتار، کردار و گفتار فریبکاری اسلامی، بر آمده از سرشت و فرهنگ اهریمنی محمد تازی ست که هم اللّهَ است و هم رسول‌‌‌؛ هم قانون است و هم شریعت قرآن. آنچه که خمینی خونخوار نماینده راستین اسلام و قرآن برای ایرانیان بجای گذاشت، شناخت چهره ی واقعی اسلام ناب محمدی و آگاهی به سرشت پلید و اهریمنی و سیاه دل آخوندهای شیعه و بیزاری و ننگ و نفرت از تسبیح به دستان به اصطلاح روشنفکر است و بس. تا کنون به این فکر کرده اید که چرا بیش از ۹۰%مهاجران بخصوص پناهندگان کشورهای غربی مسلمان هستند در صورتی که حتی یک نفر هم از کشورهای غربی به عنوان پناهنده به هیچ یک از این کشورهای مسلمان مراجعه نمی‌کنند؟ به نظر من دلیل اصلی عقب ماندگی کشورهای اسلامی خود اسلام است زیرا اسلام یک دین و عقیده است و تا زمانی که به صورت یک باور درونی باشد هیچ ایرادی ندارد اما زمانی که وارد سیاست شود و دولت و حکومتی حامی این دین باشد فاجعه به بار می آید چرا که در هر کشوری مردمانی وجود دارند با عقاید و باورهای مختلف و تحمیل یک دین در دولت حاکمه به معنای سرکوب عقاید و باورهای دیگران است. اسلام یک دین است و نه یک قانون. بنابراین زمانی که جامعه ای از اسلام به عنوان قوانین مملکت استفاده کند باعث اشتباهات و فجایع بسیاری خواهد شد. قوانین اسلام در رابطه با دوره ی مخصوص به انسانهایی نگاشته شده است که ۱۴۰۰ سال پیش می زیسته اند و اجرای این قوانین در این زمان جز فاجعه انسانی (داعش، بوکوحرام، طالبان، جمهوری اسلامی و…) چیز دیگری بهمراه نخواهد داشت، چرا که تمام این قوانین سخت گیرانه و سرکوب گرایانه است. با نگاهی گذرا به تاریخ اروپا در می یابیم که تا زمانی که دین مسیحیت و پاپ رهبر اجتماعی آنان بود، با وجود نرمتر بودن بسیار زیاد مسیحیت نسبت به اسلام باز هم دوران تاریکی را سپری کردند و تنها زمانی به پیشرفت و ترقی رسیدند که زنجیرهای این دین و حاکمیتش را از هم گسستند و آنرا به جایگاه واقعی خودش یعنی واتیکان و کلیسا هدایت کردند. متأسفانه مشکل امروز ایران  هم همین است که دولتی جدا از دین نداریم که بتواند سیاست هایش را جدا از دین اجرا کند و بدتر از آن اینست که حتی قوه قضائیه ما هم از قوانین متحجرانه اسلام بعنوان قانون حقوقی استفاده می‌کند و بزرگترین دلیل پسرفت و عقب ماندگی ایران همین است. زمانی که در جامعه ای همه چیز بر اساس معیار دین سنجیده شود این مسئله باعث محدودیت در بسیاری از ارزش‌های یک کشور می‌شود در صورتی که در کشورهای پیشرفته همه چیز بر اساس عقل و منطق پایه گذاری می‌شود. شوربختانه وجود اسلام سیاسی بدبختی و مصیبت بزرگی برای کشور ما بوده و هست و خواهد بود. بنام دین حکومت می‌کنند و کوچکترین صدای مخالف سرکوب می‌گردد. در کشورهای اسلامی چیزی بنام دموکراسی و آزادی عقیده وجود ندارد. در این کشورها استبداد شدیدی حاکم است و عدم وجود آزادی بیان علت اصلی عقب افتادگی و بدبختی کشورهای مسلمان است. تا زمانی که در کشور و جامعه ای اسلام حکومت کند مردمانش هر چقدر هم که تلاش و جانفشانی کنند هرگز به آزادی و پیشرفت نخواهد رسید و همواره از چاله به چاه خواهند افتاد و پس از برکنار شدن یک دیکتاتور، دیکتاتورِ بد تر و ستمکارتری بر ایشان حکومت خواهد کرد. برای خروج از این بن بست تنها آگاهی دادن به مردم و کار فرهنگی است که می‌تواند چشم مردم را باز کند و دین را به جایگاه واقعی خودش یعنی درون قلب انسانها باز گرداند، آگاهی لازمه ی آزادیست. به امید روزی که همه مسلمانان جهان بخصوص مردم ایران عزیزمان با مطالعه و ارتقاء فرهنگی از اسارت این دین اهریمنی و سراسر دروغ و جنایت رهایی یابند.

دین اسلام چیست

چرا مسلمان شدیم و چرا دین اسلام را قبول کردیم و چرا همیشه بدنبال مذهب هستیم مذهب معبود ما نیست.مذهب مجموعه ای از آرا و نظرات مجتهدین است که دین آسان تعبیر شود

دین اسلام کتاب الله و سنت رسول الله است راهی بی سرانجام که بر ما تحمیل شده است و ظاهرا انسان باید به اجبار این راه را برود تا به رضای خدا برسد تا از جهنم درامان باشد.

چرا فقط بخاطر اینکه پدرمان مسلمان است و ما هم مسلمان بدنیا می آیبم؟ مگر زن وشوهری که هر دو پزشک هستند بچه که بدنیا می آورند با دانشنامه پزشکی بدنیا می آید؟ او نیزاگر خواست باید تلاش کند و به این راه دست یابد  انتخاب دین هم این چنین باید باشد، در دین و دینداری هیچ نوع اجباری وجود ندارد واین اعتقاد مربوط به قلب و دل انسان است  اصلا اجبار بردار نیست از نظر جهان بینی همه انسانها از آزادی و اختیار و قدرت تصمیم گیری بر خوردارند خودشان سرنوشت خودشان را رقم می زنند اسلام می کوشد از راههای گوناگون اندیشه بشر به سمت خواسته های از قبل تعیین شده خود بکشاند. هر چیزی باید با انتخاب و تحقیق انسان باشد، هر دین و مذهبی را باید با تحقیق و بررسی منصفانه و عالمانه بدست آوریم و به آن پایبند باشیم. بچه که بدنیا می آید ۷سال اول آزاد است و ۷سال دوم مطیع و آموزه دینی یاد می گیرد. حالا بچه که به سن ۱۸ سالگی رسید کم کم از نظر عقلی به تکامل می رسد و قدرت تجزیه و تحلیل به دست می آورد  اگر بخواهد دین یا حداقل مذهبش را عوض کند مرتد شناخته می شود و اعدام(این را انکار نکنید که در خود ایران کم نیستند)

شاید شما بگویید چه دینی بهتر از دین اسلام، در اسلام از انسانیت و اخلاقیت و هر چیز خوبی که فکر می کنید وجود دارد و از دینهای الهی و ساختگی برتری دارد، پس چطور سنی مذهب می تواند شیعه بشود اما شیعه اگر سنی شود چوب در آستینش می کنند، آری اسلام راستین همین مذهب شیعه است که پیامبرتان آورده و حکم کرده است. این سوال را از شما دارم که چه اتفاقی برای شخصی که دین خود را تغییر داده می افتد، اگر در دین حرف از مساوات و برابری می زنید پس چرا در هیچ چیزی  برابری  و مساوات نمی بینیم.

دین اسلام اگر این همه عدالت و مساوات و آزادی بیان دارد چرا ما نمی بینیم و در قبال تغییر دین غیر منطقی می شود و اجازه نمی دهد که پیروانش چیزی را که خودش به اختیار انتخاب نکرده تغییر دهد؟ من در کشوری بدنیا آمدم که دین را مانند خیلی چیزهای دیگر از همان بدو تولد به ما تحمیل کردند و ما مجبور هستیم تا آخر عمر از این دین که به انتخاب خودمان نبوده پیروی کنیم. نمی توان تصور کرد که چطور می شود به سن تکلیف رسیدن و انجام دادن تمام شریعت دین برای دختران در سن نه سالگی ولی برای پسران در سن سیزده سالگی است که باید به طور کامل اجرا کنند. چرا چیزی را که خودمان انتخاب نکردیم و تجزیه تحلیل نکردیم را به ما تحمیل کردند و در بدو تولد در گوش نوزاد تازه متولد شده اذان گفتند، اینجاست که از همان ابتدا مسلمان شدن را بنا کردند. دین اسلام از نظر شما علما و مجتهدین دینی دین کاملی است پس چطور این دین زن را از بیضه چپ مرد کمتر می داند، مخالفان اسلام را نجس می داند، دستور سر بریدن مخالفانش را می دهد، فرمان جنگ با غیرمسلمان می دهد، حکم سنگسار زن را می دهد، دختر بچه ۹ساله را آماده سکس می کند، حکم اعدام می دهد، حیوان بی آزار را سر می برد،دینی که زن را کالا فرض می کند و  ناقص العقل آری این گونه درست است  و این است دین مبین اسلام.

 

همیاری زنان ایران در اعتراضات بر علیه ظلم

اعتراضات اخیر در شهرهای ایران یک تفاوت عمده با اعتراضات سال ۱۳۸۸ دارد: از شهرستان‌ها شروع شده و معترضان آن نه از طبقه متوسط فعال در اعتراض انتخاباتی گذشته که از میان اقشار ناراضی عمدتا بیکار و دارای مشکلات اقتصادی و معترض به تبعیض هستند. آمار بیکاری در میان زنان به ویژه تحصیل‌کردگان بالاست، تبعیض ساختاری نسبت به زنان در تمام حوزه‌ها وجود دارد و طبیعی است که زنان در صف اول ناراضیان این سیستم حکومتی باشند..با توجه به اعتراضات مردمی در ایران،به وضوح نشان داده است که مردم ایران از این نظام حکومتی به ستوه آمده اند. چه بسا مردم ایران خواهان رسیدن به مطالبات خود اعم از کاهش تورم و گرانی، اشتغال، احداث مسکن و امکانات لازم برای فراهم نمودن شرایط ازدواج هستند.

زنان ایرانی همیشه ثابت کردند در تمام زمینه های معیشتی، اجتماعی وسیاسی دوشادوش مردان بوده و هستند.

لذا اعتراضات اخیر خود گواه بر این مسئله است که همه جوره فریاد اعتراض خود رابر علیه رژیم دیکتاوری جمهوری اسلامی رساندند. فریاد اعتراض این زنان بر علیه حکومتی که حتی بر اساس جنسیت، ظلم مضاعف بر زنان را واجب می داند، ظلمی که برهمگان پدیدار هست شامل حجاب اجباری و غیره…و در زمینه استخدام باز هم متأسفانه قشر زنان شانس کمتری برای اشتغال در جامعه دارند. اما با توجه به خیزش مردمی دراین شورش نشان از آگاهی مردم به خصوص زنان در این زمینه که رژیم سفاک جمهوری اسلامی پایه هایش متزلزل شده ودر آستانه نابودی است و بعضاً چون این جنبش از شهرهای کوچک آغاز شده که مردم آگاه وستمدیده ایران با سر دادن شعار بر ضد رژیم دیکتاتوری عملأ خشم و انزجار خود را نسبت به نظام نشان داده اند و محکم و استوار در برابر نظام آخوندی فاسد، ایستادگی کرده که حکومت باید تغییر کند و نیز به دلیل فقر فرهنگی موجود در قشر زنان در سایر شهرهای کوچک شاید حضور زنان در این جنبش کمرنگ تر به نظر برسد اما با سازماندهی مستمر در میان زنان میتوان به رفع تبعیض جنسیتی پرداخته شود و اینکه زنان به حاشیه رانده نشوند. امیدوارم ملت ایران هر چه زودتر به مطالبات حق طلبانه و آزادی خود دست پیدا کنند.

دختران خیابان انقلاب

قصه از آنجایی شروع شد که زنان تصمیم گرفتند هر کدام به نوع خود تک تک ولی با برگزیدن یک هدف در یک راه جنبش خود را نمایندگی و رهبری کنند.

زنی برخواست روسری خود را بر چوب زد و با ایستادنش و سکوتش حرف های ناگفته زنان ایرانی که سالیان سال سکوت کردند را زد ولی او دیگر تنها نبود و امروز زنان ایرانی روسری های خود را بر چوب میزنند و موهایشان در باد می رقصد و زنانه تر از همیشه حق خود را طلب میکنند.

آنها می خواهند قانون شکنی کنند در مقابله با اجبار، زور،ظلم و ستمی که برآنان حاکم است.

این قوانین ظالمانه نوعی خشونت علیه زنان محسوب میشود.

مساله زنان فقط به حجاب اجباری ختم نمی شود اعتراض آنان به آشکارترین نماد زور و تحقیرو سرکوب زن است.

من معتقدم زنان ایرانی در راهی که قدم گذاشتند خود آنان خوب می دانند که راهی سخت و طولانی را در پیش دارند و در نهایت حتی با سرکوب های متعدد و تحمیل حجاب اجباری این انقلاب زنانه پیروز خواهد شد و یک روز خواهند دید  سرکوب گران دولت جمهوری اسلامی که چه رنگارنگ و زیبا و آزاد خیابان های شهر را همین زنان آزادی خواه فتح خواهند کرد.

ابراز عقیده و خشونت حکومتی

بعضی وقتها چیزهایی تو زندگی آدم اتفاق میفته که روی قلب آدم خش میندازه. شاید همه چیز را بشه برای اطرافیان و نزدیکان تعریف کرد و درد و دل کرد. اما خش روی قلب رو  راحت نمیتونیم بیانش کنیم. یا حداقل من که نتونستم.  وقتی فقط پای احساسات وسط نیست ، بلکه هویت اجتماعی آدم رو زیر سوال میبرن. چرا؟ چون مثل اونها فکر نمیکنی! چون به چیزهایی اعتقاد داری که اکثریت ندارن. حتی همون نزدیکترین دوست و یا صمیمی ترین عضو فامیل. این جور وقتهاست که درد و دل که هیچ … حتی میترسی همین نزدیکترین دوست و فامیل هم بابت طرز فکر و اعتقاداتت یه خش عمیق تری روی قلبت بندازه.

توی جامعه ای که فقط استبداد و دیکتاتوری داره حکمرانی میکنه ، حتی اگه طرف مثل تو هم فکر کنه یا حداقل از طرز فکر تو خوشش بیاد هم، باز از ترس خفقانی که همه جامعه را فرا گرفته چیزی به روش نمیاره و همون حرفهای همه رو تحویلت میده.

آروم آروم از همه جا رونده میشی. مورد تمسخر قرارت میدن و بد تر از همه اینه که اگه کمی توی اظهار عقایدت بی پروا باشی ، سریعا از طرف حکومت مورد خشونت قرار میگیری و با دنیایی پر از خطر و اضطراب روبرو میشی.

همه اینها فقط بابت ساده ترین  حقوق انسانی هست که هر  آدمی در هر گوشه دنیا ازش برخورداره. ساده ترین حقوق انسانی یعنی انتخاب عقیده و طرز فکرت نسبت به این دنیا. یعنی انتخاب و احترام به برداشت شخصی که از جهان پیرامونت داری.

اما من بزرگترین زجرها را متحمل شدم چرا که فقط خدایی را که اونها میپرستیدن قبول نداشتم. چرا که فقط دلم میخواست راجع به دلایلم و انتخاب طرز فکر جدیدم با بقیه هم حرف بزنم و اونها رو هم از خواب زمستونی و تقلید مکرر حرفهای سطح جامعه بیرون بکشم.

همه این شرایط سخت و زجرها ، هزار برابر میشه وقتی توی یه جامعه ای زندگی کنی که دختر نصف مرد حق و حقوق داره . دیگه چه برسه به اینکه بخواد گردنکشی کند و دم از عقاید جدید بزنه و منکر افکار عرف جامعه بشه و ساز مخالف بزنه.

درسته که شرایط  بیش از حد برام  سخت و تحقیر آمیز بود. اما باعث شد که من روی عقایدم محکمتر بشم و مطمین بشم که راه درستی را جلو رفتم. ترک افکار و عقایدی که حتی آدم را بخاطر جنسیتش مورد قضاوت و تحقیر قرار میدهند مسلما کار درست و بحقی بوده و خواهد بود.

با تموم سختیهایی که کشیدم ، خوشحالم که چنین تغییر بزرگی توی زندگیم دادم و یک تنه به جنگ عقاید پوچ و خرافاتی جامعه و حتی دوستان و فامیل رفتم.

چرا هر انسانی نباید یاد بگیره که به هر چیزی اول فکر کنه و بعد قبولش کنه. چرا تمام چیزهایی رو که در کودکی بهمون یاد دادند ،در بزرگسالی بازبینی نمی کنیم و مورد بررسی قرار نمیدیم؟ چرا به طرز فکرهای دیگه با دید شک نگاه میکنیم و همیشه از تعییر می ترسیم؟

چرا برای یکبار نمی شینیم عقاید عرف و اکثریت جامعه رو با دید انتقادی نگاه کنیم و بدون جبهه گیری ،گوش شنوایی باشیم حتی برای افکار مخالف ، شاید که نکته ای مثبت در میان حرفهاشون نهفته باشه؟

انقلابی که دزدیده شد

وقتی یاد سالگردهای اولیه انقلاب اسلامی وحال وهوای مردم وشوروحالشون می افتم اندوهگین میشوم. چطورحرکت مردم بسوی انقلاب ناخواسته کشیده شد وچه شادیها درسالگردهای آن کردند،غافل ازاینکه چه نقشه های شوم برایشان کشیده شده بود. کشوری که میتوانست ابرقدرتی کوچک ازنظر اقتصادی،سیاسی ونظامی برای خود باشد ومردمی که بارفاه عمومی و آزادیهای اجتماعی مناسب درآن زندگی کنند ودنیا نیز به آن با احترام بنگرد چگونه تبدیل به کشوری شد که عملکرد حکام واپسگرایش باعث شده که همسایگان نیزمنتظرفروپاشی این کشور باشند. تنها کشورهایی مانند روسیه وچین که منافع اقتصادی وسیاسی شان در دوشیدن این کشور است خواهان پابرجایی وادامه حکومت آخوندی هستند که طرفداری وپشتیبانی آنها فقط باعث ازبین رفتن بیشتر منابع ملی این کشور شده است. هرسال این جشن های اجباری کمرنگ تر شده وکار بجایی رسیده که مردم درسالروز ورود رهبر آن تظاهرات براندازی آنرابرپا میکنند. هرچند به درازا کشیده اما آگاهی وحرکت مردم بزودی بساط ظلم این گروهک آخوندرا برخواهد چید و روزهای روشن درراه خواهد بود. جو امنیتی حاکم وحضورنیروهای ضد شورش درهمه مناطق حساس وشلوغ شهرها حکایت ازوحشت حکام نااهل از گردهمایی مردم ویکصدایی آنان همچون روزهای دیماه دارد.هرگونه کمک درجهت بلندتر نشان دادن صدای مردم درتمام شبکه های اجتماعی وظیفه است، درود برهمه مبارزان و به امید پیروزی مردم .

فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی