sanaz mohammadi

سمیرا محمدی: حق زنان بر جسم خود قسمت دوم

sanaz mohammadi

در راستای سلسله بحث های حقوق زنان در شماره های پیشین، در این شماره به مبحث حق زنان بر جسم خود پرداخته و امیدوارم که این حرکت با هدف ایجاد آگاهی منجر به روشنایی مسیر مبارزه شود. حق بر جسم خود بنیادی ترین حق هر انسان است و به این معناست که هر انسانی حق دارد در آزادی کامل در مورد وضعیت بدنی خودش تصمیم بگیرد. به موجب این حق، هر انسانی می بایست از هر نوع فشار وارده از سوی افراد دیگرکه بدن او را تحت تاثیر قرار می دهد، مصون باشد. حق بر جسم این اجازه را به شخص می دهد تا او نسبت به بدن خویش حس استقلال داشته به طوری که بدن به عنوان حریم خصوصی فرد درآمده و هرگونه تعرض به این حریم، نقض یکی از حقوق بنیادین بشر شناخته می شود. حق بر جسم به صورت های گوناگون در اسناد بین المللی اشاره شده که از ماحصل آنها می توان نتیجه گرفت که هر نوع تغییر در وضعیت ظاهری و داخلی بدن انسان می باسیت با رضایت خود شخص باشد. مسئله ی مالکیت برجسم، به عنوان حق طبیعی زنان در کشورهای غربی تا حدودی مرز بحران خود را پشت سر گذاشته است اما جسم زنان و اراده ی معطوف به مالکیت بر بدن آنان در غرب سیر متفاوتی را با کشورهای اسلامی به ویژه ایران طی کرده است. می توان گفت که مسئله مالکیت بر بدن زنان و همینطور تقویت باورهای سنتی تحت عنوان هایی همچون ناموس، غیرت، تعصب و حیثیت بر پیچیدگی این حق تملک افزوده است. قوانین دست و پاگیر و نابرابر که در حوزه های مختلف حقوقی و شرعی و همینطور در حوزه های اجتماعی و سیاسی که در جامعه ایران اجرا می شود مهر دیگری بر تأیید پیچیدگی و فشارهایی است که بر این حق مالکیت، آوار می شود. اکثر آموزه ها در تلاشند تا بدن زنان را از حوزه ی فردی و خصوصی، بیرون برده و به آن موضوعیتی اجتماعی و سیاسی و حتی بُعدی ملی ببخشند و به آن مفهومی فرای حوزه ی خصوصی بدهند. نفی و نادیده گرفتن مالکیت بر تن ، نه فقط به وضعیت نابرابر در جامعه ی ایرانی دامن می زند بلکه با تقویت باورها و سنت های حاکم مدام در تلاش است تا با تصاحب این حق ، مجوز بسیاری از خشونت ها علیه زنان را وارد نهادهای اجرایی و در عین حال باورها و سنت های رایج اجتماعی کند . بسیاری از قتل های ناموسی و همین طور خشونت های خانگی در نتیجه ی گسترش حق خواهی زنان برای اثبات حق مالکیت بر بدنشان است .برخورد جامعه مردسالار با بدن زن یکی از فاکتورهای مهم در ابقای نقش فرودست زنان به شمار می رود. این جامعه از یک طرف با توسل به انواع تبلیغ ها و ترویج ها، بدن زن را به حراج گذاشته و از آن نه تنها سوء استفاده مالی و اقتصادی می کند، بلکه مرد را صاحب آن کرده و حق تعیین سرنوشت زن نسبت به بدنش را از او سلب می کند. از طرف دیگر جامعه سنتی با توسل به دستورات مذهبی، دقیقا به همان علت که خود را صاحب بدن زن می داند، او را در چادر می پیچد، خانه نشین می کند و اگر زن طغیان کند، او را می سوزاند، می کشد و حق را به خود می دهد. درعمل این قدرت ها هستند که از بدن زن نهایت سوءاستفاده را می کنند. این ها دو روی یک سکه هستند و نتیجه یکسان. بدن زن مالکانی غیر از خودش دارد. مرد- پدر- شوهر تکلیف این بدن را تعیین می کند. زن صاحب بدن خود نیست.در این رابطه می توان از تن فروشی به عنوان مالکیت بر بدن زن و یکی از مهم ترین آسیب های جامعه نام برد که هم چنان حل نشده باقی مانده است. میزان خشونتی که در این راه، بر زنان انجام می گیرد، برابر است با مقدار منفعتی که قاچاقچیان و معامله گران به دست می آورند. تفاوتی نمی کند که این پدیده در کشوری ممنوع یا در کشوری دیگر آزاد باشد. در هر دو حالت زنان به مثابه برده خرید و فروش شده و از بدن آنان سوءاستفاده مالی و جنسی می شود.عرصه عرف، عادات و تابوها، عرصه ای ست که تنها با تغییر قوانین قابل تغییر نیست و به مبارزه ای گسترده، روزمره و طولانی نیازمند است و باید اذعان کرد که این مبارزه نه تنها تا نابودی کامل تبعیض ها ادامه می یابد، بلکه بعد از آن نیز می بایست با آگاه گری و فرهنگ سازی، اثرات ناگوار نابرابری جنسیتی میان زنان و مردان را از جامعه ریشه کن کرد.ایران یکی از کشورهایی است که با ارائه ی قوانین شریعت و اجرای آن در حوزه ی اجتماعی و از سوی دیگر تقویت باورهای سنتی، از گذشته تا به امروز تن زنان را به موضوعی حساس تبدیل کرده است .حکومت ایران که خود را قیم مردم و مردان را قیم زنان می‌داند، در مورد بچه‌دارشدن زنان تصمیم می‌گیرد و از زنی که توان اقتصادی ندارد، با همسرش اختلاف دارد، یا در صورت بچه‌دارشدن شغلش را  از دست خواهد داد، زنی که کم سن است، شوهرش معتاد است و یا فرزندان زیادی دارد، انتظار دارد به مقررات تبعیض‌آمیز و پدرسالارانه تن دهد.  حتی به این قیمت که تولد بچه به تشدید اختلافات و از هم پاشیدگی زندگی‌ و از دست رفتن امکانات شغلی منجر شود، به این قیمت که آینده‌ای مبهم و فقرآلود در انتظار کودکی باشد که پیش از تولد مهر «ناخواسته» بر پیشانی‌اش حک شده است.

کلام آخر: آیا حکومت جمهوری اسلامی که بنیادی ترین حق هر انسانی را از زن می گیرد و مالکیت جسم زن را به مرد می دهد، زن را به عنوان انسانی مستقل و با ارزش می شناسد؟ براستی جایگاه زنان در ایران کجاست، البته اگر جایگاهی وجود داشته باشد!

به امید برابری و آزادی زنان