درد، التیام نیافت و خون لخته نشد، جاریست از زخم مانده بر پیشانی تاریخ. تاریخ زنانی که گویا از زخم و خون و درد آفریده شده اند. واین گونه می توان فریاد مرگ و نابرابری را از دختران زنده بگور دیروز تا فریاد دختری بنام آمینا را در هر رسانه اجتماعی، حتی امروز شنید.
خبر پشت خبر، خبرهای تازه جای خبرهای کهنه را می گیرند و چه ساده فراموشی در چلچله ذهن ما سکوت و بی خبری می آورد. نباید سکوت کرد باید حرف دیروز را هر روز گفت.
میدان شهر جای فریاد من و توست باید اعتراض کنیم، به هر چه که موجب سلب حق آزادی شده است. سوال اینجاست چند پله تا برابری حقوق زن و مرد مانده و آمینا روی پله چندم اش ایستاده؟ چند گلو فریاد باید زد، تا گوش جوامع دیکتاتور از شنیدنش کر شود؟
باید دوباره به تاریخ نگاه کنیم. زخم و درد جا مانده روی پیشانی تاریخ التیام نیافت، اما این زخم از شجاعت زنان و مردان مبارز رو به بهبودی نهاد. نسل ها آمدند، رفتند و نوبت به نسل ما رسید ما نیز سکوت نخواهیم کرد.
در جامعه ای که زن برای پس گرفتن حقوق انسانی خود برهنه می شود و حاکمان دینی از برهنگی اش و برهنگی دیگرزنان آشفته خاطر میشوند، باید دریافت که زنان از حبس خود آگاه اند. واین برهنگی آغاز آزادی تفکرشان خواهد بود.
تفکری که پایه های نابرابری حقوق انسانی را در جوامع دیکتاتور دینی به لرزه انداخته است…به اعتقاد من زنان با دو اندیشه متفاوت نسبت به حقوق خود واکنش نشان می دهند.
گروه اول زنانی هستند که بدون مدیریت دینی قادر به زندگی نبوده و حقوق خود را در کتابهای مذهبی جستجو می کنند. و با بی تفاوتی و گاهی نیز با سکوت و ترس دختران خود را نیز قربانی قوانین مذهبی می نمایند.
واما گروه دوم زنانی هستند که نسبت به آزادی و حقوق انسانی برابر زن و مرد واکنش نشان داده و براساس قوانین حقوق بشراقدام به مبارزه نموده و این مبارزات اغلب در جوامع بسته و مذهبی اتفاق می افتد. مبارزاتی که با شکنجه، تهدید، زندان و مرگ همراه بوده و هر چقدر مردان یک سرزمین براساس فرهنگ بومی و یا نگاه مذهبی نسبت به حقوق زنان خود بی اعتنا ویا ناآگاه باشند برای زنان آزادیخواه این مبارزات سخت تر و دشوارتر خواهد بود.
من ، تو ، ما، باید برای احقاق حقوق انسانی همدیگر را یاری نمایم…