آری سالها با دزدان زندگی کرده ایم، دزد ها یکی یکی به مقامهای عالیه رسیدند، نیمی از ما اعتراض کردند و نیمی سکوت. در فصل های شکنجه و اعدام، دزدها دزد تر شدند، قاتل تر و وحشی تر.
اینک مثل هر بار، جمهوری آخوندی ایران با پیراهن آزادی و با وصله دمکراسی اسلامی و با بیان اینکه هر ایرانی حق انتخاب رئیس جمهور مورد علاقه خود را دارد؛ با تبلیغات فراوان خواهان ایجاد شور و شوق میان مردم و برگزاری یک انتخابات سراسر رسانه ای است. چرا که با نشان دادن این شور شوق، این بازی انتصابی را انتخاباتی نشان خواهد داد.
در کشوری که حزب ها با گرایش های مختلف وجود ندارند و گروههای سیاسی مخالف نظام با حمایت مردمی نیز اجازه حضور درعرصه انتحابات را حتی از طریق یک تریبون آزاد ندارند. چگونه حرف از انتخابات زده می شود؟
چگونه شورای نگهبان با رد و یا صلاحیت دادن به برخی از کسانی که خود آنان را تایید کرده و بجای مردم تصمیم گرفته است؛ خواهان انتخاب آنان از طریق آرا می باشد؟ آیا خود شورای نگهبان مورد تایید اکثریت مردم می باشد؟
صحبت از شورای نگهبان، رئیس جمهور، مجلس فرمایشی و یا حتی بالاترین مقام جمهوری اسلامی ایران یعنی رهبری نیست که با تغییر هر کدام از اینان، این ویرانه آباد شود، و ما به همین دلیل ساده خوشنود و راضی گردیم. نه اینگونه نیست و باید ذکر کنم که ما با کل نظام جمهوری اسلامی و با تمام تفکراتش مشکل داریم و فقط با حذف این نظام میتوانیم احساس امنیت برای خود و فرزندانمان و سرزمین عزیزمان را نماییم.
فردا روز، به انتخابات نمی رویم چرا که ما خواهان سرنگونی خود جمهوری اسلامی هستیم و میدانیم که انتصابات از هم اینک انجام گرفته است و تمام این اتفاقات، از سخنان رئیس جمهور که خود را مخالف رهبری نشان داده است تا سکوت آقای رفسنجانی پس از به زندان رفتن فرزندانش و همچنین آقای مشایی که سر از مجلس رقص در ترکیه بیرون آورد و بعد از آن از تاریخ و افتخارات ایرانیان سخن گفت، همه و همه یک بازی کثیف سیاسی از طرف خود جمهوری اسلامی بوده و برای پیشبرد اهداف شومشان، همواره با دستهای خونینشان این بازیهای کوچک و بزرگ را انجام می دهند.
حال سوال می پرسم… چرا باید رای دهیم وقتی تصویر صفوف انتخاباتی مهر بر تایید نظام اسلامی می گردد؟ چرا باید رای دهیم وقتی درخت دمکراسی سالها در این نظام بی ریشه است و آزادی بیان و اندیشه در این حکومت مفهومی ندارد؟
به نوشته یکی از دوستان، ساده بگویم… وقتی تو نمی توانی با سلیقه ات، برای پوشش خود لباسی انتخاب کنی چگونه می توانی برای کشورات این اجازه را داشته باشی، رئیس جمهور انتخاب کنی؟
دیروزها آمدند، رفتند. دیروزهای خونین، دیروزهای شکنجه، همانند امروز… ما حرف از انتصابات میزنیم و تو خود را آماده میکنی که مثلا در انتخابات شرکت کنی، به حرف هایمان گوش نمی دهی و نمی دانی در همین لحظه، یک آزادیخواه در چنگال های رژیم، تنها به دلیل تفکرات سیاسی اش اعدام می شود.
خشنود نباش، و با حیله این حیله گران، راه گم نکن.
امروز غیر از تو تمام مردم ایران می دانند که دزد در خانه است… دست ها بالا.
رضا سعادت جو