به عنوان یک دبیر با بیست سال سابقه کار رسمی در وزارت آموزش و پرورش که به دلایلی از ایران گریختم به مناسبت آغاز سال تحصیلی لازم دیدم سری به همکارانم در ایران و وضعیت معیشتی آنها بزنم .
به گفته فعالان صنفی معلمان ایران، این قشر زحمتکش بیش از هر زمان دیگری در تنگناهای مالی و اقتصادی قرار دارند. دغدغه های بزرگ قشرهای فرودست و طبقات متوسط جامعه، تأمین معاش روزانه و برخورداری از خدمات ضروری زندگی است.
بی گمان آموزش نیز یکی از گستره هایی است که از چنین شرایط نابسامانی آسیب می بیند. یک معلم ابتدایی در انگلستان در مقایسه با همتای خود در ایران چهل برابر بیشتر حقوق می گیرد. مسئولان آموزش و پرورش اطلاعات دقیقتر و جامعتری نسبت به حقوق دریافتی و معیشتی معلمان در کشورهایی نظیر ژاپن، آلمان و حتی کشورهای منطقه در اختیار دارند ولی توجه دولت به مسائل حاشیه ای، مسئله انرژی هسته ای و مسائل امنیتی و حل مشکلات پس از انتخابات باعث شده که مشکلات آموزش و پرورش به حاشیه رانده شود چون به ظاهر نگاهشان به آموزش و پرورش این است که آدمهایی مطیع و فرهنگی هستند و مشکلی ایجاد نمی کنند.
مهمترین رکن آموزش، آموزگاران هستند که وضعیت معیشتی آنها سر راست بر کیفیت آموزش و کار وکنش آنها تأثیر کذار است.یکی از وظایف بنیادی مسئولان آموزش و پرورش رسیدگی به شرایط اقتصادی فرهنگیان و دشواریهای اقتصادی آنان می باشد، ایجاد ساز و کارهای قانونی برای افزایش انگیزه معلمان و مربیان، ساماندهی مناسب خدمات و امکانات رفاهی و رفع مشکلات مادی و معیشتی آنها، با این همه به جرأت می توان گفت که در میان سخنان بسیار و برنامه های فراوان ریز و درشت مسئولان آموزش و پرورش کمتر نشانی از نگرانی در باره وضعیت بد اقتصادی معلمان شاغل و باز نشسته دیده می شود گویی در میان انبوه برنامه های شتاب زده و سست بنیادشان آن چه سراسر گم و ناپیدا گردیده همین دشواریهای مادی زندگی فرهنگیان است.
در این چند سال که نرخ میانگین تورم رسمی دستکم چیزی نزدیک به ۳۰ در صد می رسد میانگین افزایش حقوق سالیانه معلمان نزدیک به ۱۰ تا ۱۲ در صد انجام گرفته است. البته همگان می دانند که هم نرخ تورم رسمی اختلاف چشمگیری با تورم واقعی دارد و هم افزایش قیمت کالاهای ضروری زندگی بالاتر از نرخ تورم است .
معلمان به دلیل محدودیت ها اجازه برگزاری هیچ نوع تجمع و نشست صنفی ندارند و کسانی که برای احقاق حقوق معلمان تلاش می کنند مورد پیگرد قانونی قرار می گیرند. دبیر کل کانون صنفی معلمان ایران علی اکبر باغانی به زندان و تبعید محکوم شد. محمد توکلی، فعال فرهنگی و عضو کانون معلمان کرمانشاه، مهندس هاشم خاکسار از خراسان و رسول بداغی از کانون تهران و…….بسیاری دیگر در زندان به سر می برند. با این روند نظامی و امنیتی شدن خیلی از فضاهای کشور، امیدی به بهبود وضع معلمان نیست. با توجه به اینکه در اهداف چشم انداز کشور، به ظاهر جایگاه اول علمی فرهنگی منطقه هدف گذاری می شود و قرار است در انتهای برنامه کلان ایران به قدرت اول منطقه در زمینه های اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی تبدیل شود، آیا می توان به نیاز اولیه قدرت محرکه نظام آموزشی کشور بی توجه بود؟
در سرزمین من انتخابات آزاد وجود ندارد؛ به فرهنگ توجهی نمی شود؛ آزادی عقیده وجود ندارد؛ گروهها و احزاب و نهادهای حقوق بشری امکان باز نگری در صحنه اجتماعی ندارند؛ حقوق شهروندی و مدنی و حقوق معلمان در کنار سایر اقشار رعایت نمی شود. فعالان حقوق معلمان در زندان هستند و پرونده سازی برای آنان به جرم اقدام علیه امنیت ملی ادامه دارد. واضح است که همچنان وضع بدین منوال ادامه می یابد و چه بسا بحرانی تر هم خواهد شد.