ghazal mirzaee langroodi 166 x 209

غزل میرزایی لنگرودی: کودکان کار،کودکان خیابانی

 

ghazal mirzaee langroodi 166 x 209

پشت چراغ قرمز تو هوای بارانی تهران تو یه چهارراه، حوالی سعادت آباد ایستادم. ناگهان یه کسی زد به شیشه، ترسیدم، یه بچه بود که با سرعت خودش رسونده بود به ماشین…خانم گل می خواین، آخریشه، می خرین؟…سیاهی و دود عمده صورتش رو پوشانده بود، چشم های قهوه ای و درشت این دختر ۸ یا ۹ ساله پراز التماس بود…اما چرا ؟ این کودکان معصوم در این خیابانهای سیاه و غم گرفته این شهر گرفتار شده اند؟ پس این سعادتی که از آن صحبت می کنیم کجاست؟ گویا این محله برای ثروتمندان سعادت آباد است و برای فقرا قفس! این صحنه ها حتما برای شما هم آشناست!

با استقرار حکومت دیکتاتوری اسلامی در ایران، اندک تلاش های انجام شده برای توجه به حقوق کودکان تعطیل شد. قرار شد حاکمان مست از باده قدرت نظام اسلامی، حقوق کودکان را برپایه مفاهیم ناب اسلام بازتعریف کنند. قرار بود کودکان در نظام اسلامی “عزت” داشته باشند و کودکان تربیت شده در نظام مبتنی بر اسلام ناب، “زبانزد جهانیان” باشند و کم کم اسلام ناب محمدیشان با قدرت هر چه تمامتر بر تمامی عرصه های اجتماعی و سیاسی و از جمله زندگی کودکان تسلط یافت. در این میان وضع کودکانی که گناهشان متولد شدن در خانواده های فقیر و مستضعف بود، روز به روز بدتر شد. نه تنها کودکان کار در کوره پز خانه ها کم نشدند بلکه به دست عده ای از کودکان هم سلاح دادند تا به نام بسیجی به جبهه ها بروند. بعد از جنگ هم با وخیمتر شدن وضع اقتصاد و توسعه شکاف بین قشر سرمایه دار و اکثریت فقیر جامعه بر تعداد کودکان خیابانی هم افزوده شد.

 کودکان محروم از تحصیل مهاجران افغانی و کودکانی که به دلیل اعتیاد پدر و یا سایر عوامل اجتماعی مجبور به کار می شوند،روی خشن حکومتی را نشان می دهد که در ظاهر برای کمک به فقرا بنا شده اما در باطن خون فقرا را در شیشه می کند. امروزه بنیاد مستضعفان جزو پولدار ترین سازمان های دولتی ایرانی است که به نام فقرا اموالی را از طریق مصادره و ضبط کارخانه ها و شرکت ها بدست آورده است. نمونه فعالیت های بنیاد مستضعفان،ساخت مجتمع مسکونی مهستان در قالب برج هایی با ۲۰ تا ۳۰ طبقه برای ثروتمندان است آن هم با معافیت از پرداخت هرآنچه مالیات و نظائر آن و آن هم در شهرک غرب!

عواملی چون اختلال در خانواده و مدرسه، فقر اقتصادی، آلودگی و آسیب زا بودن محلات حاشیه شهری، فقدان نظارت کافی از سوی سامان های مسوول و الگوهای نادرست کنش متقابل بین شهروندان و کودکان خیابانی، همه وهمه  دست به دست هم داده اند تا پدیده کودکان خیابانی ( که عمدتا کودکان کار درخیابان هستند)، کماکان به عنوان مشکلی صعب العبور در بسیاری از شهرهای بزرگ کشور خودنمایی کند. معضلی که چند سالی است حتی پرداختن به آن جرم است. پلیس امنیت ایران هم شدیدا با فعالیت انجمن های مردم نهاد و سازمان بین المللی برای کمک به وضعیت کودکان کار در ایران مخالفت می کند. به عنوان نمونه، جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان (تاسیس ۱۳۸۲) ، انجمنی غیردولتی بود که برای حمایت از کودکان کار در ایران تاسیس شد. هدف‌های این انجمن “توانمندسازی کودکان کار و خیابان” و “آشنا کردن جامعه با معضل کودکان کار” بوده و مطابق اساسنامه آن، محور فعالیت‌های انجمن آموزش و حمایت از کودکان کار و تمام کودکانی بود که به هر علت از آموزش و حمایت‌های اجتماعی محروم هستند. اما نیروهای پلیس امنیت تهران در دوم آبان ۱۳۸۷ دفتر این انجمن را با حکم اداره اتباع خارجی پلمب کردند. با این بهانه که مدت مجوز فعالیت موسسه باطل شده‌ است و باید از پلیس امنیت مجوز گرفته شود. همچنین ایراداتی از جمله برگزاری کلاس‌های آموزشی مختلط و برگزاری کلاس‌های آموزشی برای کودکان مهاجر بر انجمن گرفته بودند. حکومت ظالم ایران رسیدگی به وضع نابسامان کودکان را در دستور نداشته و ندارد و در عوض همه توجه اش را معطوف به تقویت ستیزه جویان در عراق و سوریه و لبنان نموده است.

حاکمیت آخوندی ایران به وضوح نشان داده که توان بهبود وضع کودکان کار و کودکان خیابانی را ندارد. در این بین روشنفکران و فعالان سیاسی و اجتماعی وظیفه دارند تا با هرچه در توان دارند به صحنه بیایند. کودکان آسیب پذیرترین قشر جامعه هستند و همه موظفیم تا به کمک کودکان بشتابیم و تمام مشکلات پیش آمده در این راه را با جان و دل بپذیریم. سرنگونی رژیم اسلامی هدف اصلی ماست ولی تا آن زمان نباید از هیچ تلاشی برای بهتر کردن وضعیت کودکان دریغ کرد.