جمهوری اسلامی، یعنی جمهوری فساد یعنی حکومت غارتگران، حکومت خانواده های بی شرمی که رنگ گلگون گونه های فرزندانشان از خون مردم محروم و رنجدیده ای است که در سرزمین گسترده ایران و در گوشه و کنار ایران بزرگ در فقر و نداری روزگار سپری می کنند و حق و حقوقشان پایمال می شود و هستی شان بدست گروهی از خانواده های به قدرت رسیده مورد غارت و چپاول قرار می گیرد. سوالی دارم از تو کارگر محروم و خسته و احیاناً بیکار، از تو معلم و دبیر مدرسه ، از تو پاسبان و پرستار ، از تو راننده کامیون و اتوبوس، از تو که برسر کار هستی، از تو که بیکار هستی، از تو که ماههاست حقوقت را نداده اند، از تو کارمندی که سر کاری و می خواهی شرافتمندانه زندگی کنی و مجال زندگی به تو نمی دهند، تو پدر و مادری که جلوی چشمانت، فرزندت براثر نبودن امکانات، فقر ونداری تحلیل میرود.
از تو می پرسم در تمام این مردان حاکم، این خانواده های حاکم، این مسئولان حاکم ، نظامی و امنیتی ، غیر نظامی و غیرامنیتی، وزیر و وکیل و فرمانده و استاندار و فرماندار و …….یک نفر را سالم سراغ داری؟ یک روحانی که سر کارباشد می شناسی که پاک و شرافتمندانه زندگی کند، با همان حقوق و مزایایی که برایش در نظر گرفته شده روزگار بگذراند؟ فکر می کنی درمیان همه این وکلای مجلس، در میان همه اعضای دولت چه دولت روحانی چه دولت احمدی نژاد و چه دولت خاتمی یک نفر بوده است که پاک و شرافتمندانه زندگی کرده باشد ؟ البته از آن جاییکه باور دارم هیچ چیز مطلق نیست و همه مطلقاً بد یا خوب نیستند جواب خودم را اینگونه میدهم؛ بلی احیاناً کسانی هستند که درخدمت این رژیم زندگی می گذرانند و به دلیل باورها و اعتقادات و تربیت خود در غارت و دزدی و فساد حضورندارند، کاری به آنها محول شده و آن کار را انجام می دهند. اما بلافاصله این سوال برایم پیش می آید که چه تعداد از این کسانی که نام بردم اینگونه زندگی می کنند؟ آنها حکم کیمیا را دارند؛ اتفاق شگفت انگیزی است. در برخورد با آنها حیرت خواهیم کرد و گرنه برای همه ما روشن است نمی توان با این حکومت ارتباط نزدیکی داشت، همکاری کرد و شرافتمندانه زیست. اتفاق عجیب وغریبی است؛ استثناء حیرت آوری است.
یکی از شرایط قطعی و حتمی زندگی سیاسی در مملکت ما، مشارکت در حکومت اسلامی، شرکت در همه جرائمی است که رژیم مرتکب می شود. شما در رژیم جمهوری اسلامی نمی توانید پست های مهم و کلیدی داشته باشید مگر اینکه به رژیم ثابت شده باشد که شما در سرکوب مردم در شکنجه مردم در اعدام مردم در ضرب و شتم مردم و در پرونده سازی علیه مردم مشارکت داشته اید. شرط همکاری با نظام اینست که سابقه و عملکرد شما آنها را قانع کرده باشد که شما از طایفه خودشان هستید. یک آدم پاک و شرافتمند به دسته های مافیایی نمی پیوندد. شرط عضویت در یک فامیل مافیایی داشتن سابقه عملکرد درحیطه جرم و جنایت است و هر چه این سابقه درخشانتر، طولانی تر و بیشتر باشد شأن و منزلت شما در سلسله مراتب خانواده های مافیایی بالا تر می رود. تقریباً همه دست اندر کاران این نظام باید ثابت کرده باشند که آماده اند همسایه دیوار به دیوار خود را فدای مصلحت های نظام کنند . دیگر همه میدانند درجهت این خوش خدمتی ها بودند کسانی که نزدیکان خود و فرزندان خود را در پای نظام در پای امام در پای ولی فقیه قربانی کرده اند، آنها را لو داده اند و آنها را بدست جوخه های مرگ سپرده اند.
یکی دیگر از شیوه های نزدیکی به حکومت دادن رشوه است. شما باید ریش و سبیل گردانندگان این حکومت را به نحوی از انحاء چرب کرده باشید که زمینه ساز موفقیت های آنها درغارت و چپاول مردم شده باشید. اگر نگاهی بیندازیم به همین چند پرونده ای که در سالهای گذشته و در همین سالهای نزدیک نا گزیر افشا شد از جمله ماجرای “فاضل خداداد” دستیار رفیق دوست را که دیگر همه می دانند. خداداد با زیرکی و استعدادی که داشت توانسته بود در این غارتگری ها مشارکت چشم گیری داشته باشد مرتکب غارت ها و چپاول های بزرگ شد. پیش کشهای بزرگ داد اما در مواردی نقش خود را آنگونه که باید و شاید ایفا نکرد و برای خاموش کردن همیشگی او را به طناب دار سپردند.
نامهای دیگری را بخاطرتان می آورم. شهرام جزایری، محمود رضا خاوری، همین بابک زنجانی و رضا ضراب که از قضا تابعیت ترکیه را نیز یدک می کشد و همسر یک خواننده مشهور ترک است . دلال پول شویی های نظام ، اینها چه کسانی هستند؟
اینها عوامل سرکردگان عمده نظام درجامعه هستند. اینها میخرند. اینها می فروشند. شرکت تشکیل می دهند؛ اوراق و اسناد را امضاء می کنند و چمدان های پر از پول و طلا را از این کشور به آن کشور می برند و بخش عمده این عملیات را پیش کش آقا و دیگر حوزه های قدرت جمهوری اسلامی می کنند و دستمزد می گیرند، درصد می گیرند و این درصدها بابک زنجانی ها می سازد که نامش در لیست شخصیت های تحریم شده آمریکا قرار می گیرد. میلیارد ها دلار و یورو این دلقک فاسد دلال ثروت دارد. این حکومت داد وعدل اسلامی است که رهبرش یک قلم ۹۳ میلیارد دلار پول و ثروت در اختیاردارد . چرا در شرایطی که ملت ایران با پوست و استخوان خود سرگرم تجربه تلخ زندگی هستند، این کسان، این خانواده ها، این دلالان، این مردان فاسد می توانند به چنین ثروت هایی برسند. روز و روزگاری تا می گفتند فساد مالی، مردم نام خانواده رفسنجانی را به زبان می آوردند چه خود رفسنجانی چه فرزندانش اما امروز در می یابیم که خانواده رفسنجانی غارت گرترین نبوده و نیست . چه کسان دیگر چه گروه های دیگری در رتبه های بالاتر ازاین خانواده قراردارند و ما نمیدانیم و ناگهان براثر حادثه ای نامهایی از پرده بیرون می افتد و با کسانی مثل بابک زنجانی برخورد می کنیم . آیا این خانواده ها، این مردان از راه شرافتمندانه به این ثروت رسیده اند؟ آیا هر ایرانی با شرف و شرافتمندی با هر گونه تخصص با هر شکلی از خوش بیاری های ممکن، از طریق سالم و شرافتمندانه به ذره ای از امکانات این کسان میتواند دست پیدا کند؟ بعضی آدمهای ساده دل می گفتند این احمدی نژاد هر عیب و ایرادی داشته باشد دزد نیست اما امروز می بینیم که بزرگترین غارتگران در برابر تسهیلاتی که او فراهم کرده است به چنین ثروت هایی رسیده اند. آیا باید باور کنیم که احمدی نژاد خودش بیکار بوده است و در نارمک زندگی می کرده و پوشش او یک اورکت ساده بوده است و بابک زنجانی ها خود مثل قارچ روئیده اند؟ مبادا گمان ببرید وقتی نام احمدی نژاد را ذکر میکنم معنایش تبرئه حسن روحانی ازاین فساد دامنه دار است؛ نه اگر برویم و کارنامه زندگی او، دارائی او و اطرافیان او را بررسی کنیم می بینیم این خانواده و این شخص در چه دریایی از فساد از هرنوع و شکل ممکن غوطه ور است . مردم ایران اینها دزدند، اینها نان را از سفره مردم می دزدند، اینها حق و حقوق کودکان را صرف جاه طلبی های خود می کنند. این کاخ ها، این قصرها، این اتومبیل ها، این مجالس سرور و شادمانی و ازدواج ها، این ریخت و پاشها به قیمت نابودی زندگی میلیون ها نفر از هم میهنان ما بدست آمده است. ما مجبور نیستیم این گونه زندگی کنیم، ما نباید اجازه دهیم زیر سلطه این خانواده ها عمر و هستی و سال های عمرمان به هدر رود. جوانی فرزندانمان نباید زیر سلطه حکومت این مردان فاسد نابود شود و آینده ای تیره تر ازما داشته باشند. باید فکری کرد، باید اعتراض کرد ، باید از اینها تمکین نکرد، باید تا جایی که ممکن است از زیر بار دستورهایی که می دهند و خواست هایی که دارند تا حد ممکن شانه خالی کرد. این سرنوشت حتمی ما نیست، این نوشته بر پیشاتی ما نیست. ما قادر هستیم این سرنوشت را دگرگون کنیم. وقایع بعد از ۸۸ را به خاطرآوریم ، آن فریاد ها، آن خروش ها، آن شعارها از آن بیگانگان نبود. ما مردم بودیم که در خیابانهای ایران فریاد سر می دادیم، اعتراض می کردیم، مرگ بر خامنه ای، مرگ بر اصل ولایت فقیه. مرگ بر دیکتاتور …. این ما بودیم ما توانایی خیزش و مقابله با این حکومت را داریم. هموطن، هم میهن بیائید با نا امیدی بجنگیم، بیائید این سرنوشت را تغییر دهیم . فرصت ها در راه است. اگر اراده کنیم این فاسدان را از اریکه قدرت به زیر خواهیم کشید. .