می خواهم در مورد فاجعه ای بنویسم که گریبانگیر جوامع سنتی مانند ایران می باشد. جامعه ای که به نام دفاع از ناموس زنان و دخترانی را که به دلیل داشتن یک رابطه ساده عاشقاته یا داشتن رابطه جنسی خارج از ازدواج یا اعتراض به یک ازدواج اجباری به حد مرگ از نظر روانی یا جسمی شکنجه می دهند و گاه به مرگ این زنان و دختران بی گناه که از ساده ترین حقوق انسانی خود محروم هستند منجرمی شود.
آری در جامعه و در فرهنگ سنتی در ایران که زنان بدلیل عدم اشتغال به کار اغلب وابسته به مردان هستند در تمامی سطوح جامعه به طور قابل ملاحظه ای دیده می شود و وابستگی در این حد باعث ایجاد بردگی جنسی در جامعه کنونی ایران شده است بطوری که زنان در تمامی ابعاد زندگیشان در اختیار مردان قرار می گیرند واجازه تصمیم گیری در سرنوشت و آینده زندگی آنها کوچکترین جایگاهی پیدا نمی کند.این یک گرفتاری واقعی در جامعه ایران است.
این بردگی جنسی در اشکال گوناگون زندگی زنان و دختران خود را نشان می دهد.این بردگی در بسیاری از زوایای زندگی زنان خود را نشان می دهد.غیرت مردانه و ناموس و ناموس پرستی و حفظ آبرو به هر قیمت یک سنت دیرینه و عقب مانده در جامعه ایران است.جمهوری اسلامی هم در طول حاکمیت ننگین خود این سنت ها را نه تنها تجدید و تقویت کرد آنها را نیز به صورت قانون درآورده و این بردگی جنسی را به میلیونها زن در ایران تحمیل کرده است.
غیرت و ناموس و شرف یکی از ابعاد خشونت بار علیه زنان در ایران است. برای هرچه بیشتر تحت تملک قرار دادن زنان از این حربه استفاده میکنند چون در جامعه ای امروزی ایران هیچ جایگاهی برای اراده و خواست زن تعریف نشده است و از آنها حمایت قانونی نمی شود وزن به مانند یک کالا یا جنس درجه دوم تلقی می شود و تمامی این موارد منجر به بردگی هر چه بیشتر زنان در خانواده، و در ابعاد وسیعتر در جامعه می شود. وجود قوانین ضد زن و احکام زن ستیز اسلامی خود دلیلی برای رواج قتلهای ناموسی و ایجاد خشونت علیه زنان در جامعه است. برای مثال در ماده ۶۳۰ قانون اساسی امده است هر گاه مرد همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد می تواند در همان حال آنان را به قتل برساند یا اگر دختری به دست پدرش کشته شود اگر مادر و برادر اولیای دم پیگرد قضیه نباشد فقط به لحاظ عمومی یک دادگاهی تشکیل می شود و مجازاتی بسیار سبک برای پدر در نظر گرفته می شود و حتی ممکن است هیچ مجازاتی در نظر گرفته نشود و او تبرئه شود. ولی متاسفانه درذهن مردم ایران هیچ گونه چرایی ایجاد نمی شود که چرا در جامعه ایران یک مرد می تواند حق حیات را به راحتی از زنان بگیرند؟
در جامعه ای زمینه خشونت علیه زنان به لحاظ قانونی و اجتماعی فراهم است و نهاد های مدنی حضور چندانی ندارند دور از انتظار نیست حوادثی تکان دهنده در گوشه و کنار آن جامعه رخ دهد و ابعاد این حوادث انقدر خاموش باشد که می توانیم از قتلهای ناموسی به نام فاجعه خاموش در ایران امروزی نام برد اما روی سخن من به تمامی انسانهای آزاد اندیش می باشد که به قتلهای ناموسی که یک خشونت دیر پا علیه زنان در ایران است نه بگویند و اینگونه خشونت ها را محکوم کنند. همه ما میدانیم با وجود محدودیت هایی که در جامعه ایران وجود دارد، نیاز به آشکار سازی و اطلاع رسانی و فرهنگ سازی در این زمینه دارد. درست است که به دلیل عدم حمایت قانونی نیازمند زمان و فعالیت های گسترده می باشیم ولی می توانیم با محکوم کردن اینگونه قتل ها در جهت کمرنگ کردن و از بین بردن این گونه قتل های غیر انسانی سهیم باشیم بیاییم در کنار هم به این گونه خشونت های غیرانسانی پایان دهیم ما می توانیم کافیست که بخواهیم.