ایران از جمعیتی جوان و در نتیجه جامعهای با اکثریتی جوان برخوردار است. دوره جوانی، دوره شکلگیری و قوام یافتن شخصیت فرد و هویت اوست. سبکها و نحوه گذران اوقات فراغت جوانان میتواند نقشی مؤثر در شکل گیری شخصیت آنان و همینطور سازندگی جامعه داشته باشد. در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی هیچ برنامه و راهکاری برای زندگی جوانان در نظر گرفته نشده است. اصولا دوران جوانی دوران سراسر از ماجراجویی و شیطنتهای خاص خود است و همه اینها در کنار هم اگر در خط مسیر درستش انجام شود منجر به شکوفایی جوانان و در نتیجه بالندگی و شکوفایی جامعه میگردد. جوان ایرانی محروم از همه اینهاست. در ایران تحت سلطه نظام اسلامی، اصولا زندگی، سیاه و غم انگیز است. اما به رغم همه سیاهی و غم و تمام جو پلیسی که به جامعه تحمیل میکنند جوان ایرانی باز راه خود را برای شاد بودن و عقب نماندن از آخرین دستاوردهای زندگی مدرن باز میکند. به قول به اصطلاح متفکرین و تحلیلگران نظام، جوان ایرانی دست به هنجار شکنی میزند. یکی انواع هنجارشکنی هایی که در بین جوانان در نظام ننگین جمهوری اسلامی انجام میشود مانند “مدگرایی” در جامعه است که از فعالیتگستردهو “زیرزمینی” مزونهاییدرشهرهای مختلفخبردادهکه “دخترها و پسرهای شیک پوش و خوشاندام” را جذب و مراسم “شوی لباس” برگزارمیکنند. این مزونها مانکنهای خود را “اجاره” و یا “استخدام”میکنند و آنها را با “بر تن کردن لباسهای مد روز” به خیابانها میفرستند و در این راستا، “شرکتهای بزرگی” نیز ایجاد شدهاند که فعالیت اینمزونها را مورد “پشتیبانی” قرار میدهند. این مبارزه جوان ایرانی برای عقب نماندن از آخرین مد روز از نظر جمهوری اسلامی هنجارشکنی است البته به نظر من به واقع چنین است، چرا که با این کار سیستم حکومت اسلامی را دچار خدشه کرده و به تخریب ستونهای نظام کمک بسزایی میکند.
هنجارشکنی جدید و از نظر سردمداران نظام “نادری” در کشور به صدا در آمده که طی آن، افراد پیش از ازدواج به بهانه آشنایی بیشتر، مدتی زندگی مشترک با یکدیگر را تجربه میکنند که جمهوری اسلامی این پدیده رامربوط به “تیپ خانوادهها و فضاهایی که متأثر از فرهنگهای بیرونی هستند” میداند. جوانان با این روش همزیستی قبل از امضای تکه ورقی به نام ازدواج در واقع تلاش میکنند یکدیگر را بیشتر شناخته و به دین ترتیب از ازدواجهای سنتی و پیامدهای جلوگیری میکنند.
از موارد دیگر می توان به مصرف الکل در ایران در کنار اعتیاد که یک بازار زیر زمینی برای فروشندگان و “ساقی” ها به وجود آورده است و از طرفی بخشی از تفریحات جوانان است اشاره کرد. پشت دیوارهای مجتمعهای خصوصی و ویلاها این جوانان سیگارمیکشند، مشروب میخورند و میرقصند. دختران ایرانی، دور از چشمان مراقب “پلیس اخلاقی” با هم از یک سیگار میکشند و با دوستان مردشان دل و قلوه میدهند. رفتارهایی که بیشتر از آن که شکلی از بیان فردی باشد، مقاومتی جمعی آشکار در برابر جمهوری ننگین اسلامی است.
این بخشی از زندگی دختران و پسران ایرانی است که غالبا از دید مردم سایر کشورها پنهان مانده است. بخشی که با تبلیغات حکومتی از ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی تفاوتی آشکار دارد. آنقدرجوانان ما درهرزمینه ای به بنبست خوردند که تمام وجودشان پر از انفعال است،اصلا حوصله این چیزها را ندارند. بطور طبیعی بشر مایل به دانستن است، مایل به حیات رو به رشد است.جوانان ما درمقابل جو پلیسی و سختی که حکومت برای مردم بوجود آورده تلاش میکنند اندک شادی را برای خود بیافرینند؛ بماند که این شادی، خود همراه با ترس بسیار است.
جوانان ما دارای یک زندگی خصوصی هستند که در آن خیلی اتفاقات می افتد که از بیرون نمی توان دید. برای اینکه اینها جرم محسوب میشوند و اینها هنجار شکنی حساب میشود و نیروهای امنیتی با آنها برخورد میکنند، آنها را شلاق میزنند، به زندان میبرند. انواع کنترل وجود دارد و همین مسئله باعث میشود که جوانان ما به این دو گانه زندگی کردن،عادت کنند. دوگانگی که اغلب اوقات برایشان نه تنها خوشانید نیست که پیامدهای غم انگیزی را بدنبال دارد. هر سال حکومت فاسد جمهوری اسلامی طرحهای مختلف انتظامی را برای محدود کردن نوع پوشش جوانان به اجرا میگذارد، حامیان حکومت نیز چندین بار تجمعهایی در اعتراض به آنچه آنان “بدحجابی” میخوانند برگزار کردهاند طرحهایی که هیچگاه موفق نبودهاند.