میلاد رابعی: راسیسم، ناسیونالیسم و سیاست‌های ضد پناهندگی

milad R

در روزهایی که گذشت شاهد حرکات اعتراضی زنان و مردان جهان آزاد به مناسبت ۸ مارس و مقابله با زن‌ستیزی بودیم. همانطور که در خبرها شنیدید جمعی از تظاهرکنندگان ۸ مارس در مالمو مورد ضرب و شتم راسیست ها و ناسیونالیست‌های سوئدی قرار گرفتند که در نتیجه حال جسمی یکی از این افراد شدیدا به وخامت گرایید. چیزی که در جریان این اتفاق جالب توجه بود، این بود که این بار ضرب و شتم شوندگان نه فقط مهاجرینی خارجی، بلکه معترضین به بی‌حقوقی زنان در جامعه بودند. این نکته نشان می‌دهد که راسیسم و ناسیونالیسم پکیجی از تفکرات و اخلاقیات متحجرانه و عقب مانده است که هرگز بنا به تعریف نمی‌تواند خواهان برابری حقوق زن و مرد باشد. تفکری که منافی برابری انسانها بر هر اساس و دسته بندی باشد بدون شک در سایر زمینه‌ها هم قائل به برابری نیست. برای مثال راسیست‌ها و ناسیونالیست‌هایی که نژاد و ملیتی را – عموما نژاد و ملیت خودشان – برتر از سایر ملت‌ها و نژادها می‌دانند و در قالب نژادی و ملی معتقد به برابری نیستند، در شئون دیگر اجتماعی نیز برابری را نمی‌پذیرند. سوئدی‌ای که معتقد است نسبت به سایر نژادها و ملیت‌ها برتری دارد، در قدم بعدی معتقد به برتری مردان بر زنان سوئدی هم خواهد بود. راسیسم و ناسیونالیسم همیشه توام با تفکرات مردسالارانه و زن ستیزانه است. در کشور ایران هم جنبشی را پیدا نمی‌کنیم که مخالف حضور و فعالیت آزادانه افغان‌ها در کشور باشد و در عین حال از حقوق پایمال شده زنان نیز حمایت کند. و یا نابرابری اجتماعی و اختلاف طبقاتی مساله او باشد. همیشه احزاب و جریانات فوق ارتجاعی و دست راستی به مجموعه‌ای از تفکرات ضد بشری معتقدند. که این باورها یکدیگر را « تکمیل » می‌کنند. و در مقابل این جریانات عقب مانده، بشریت آزادیخواهی وجود دارد که معتقد به برابری و انساندوستی در تمام شئون جامعه است و بشریتی که همزمان به اختلاف طبقاتی و بی‌حقوقی زنان و کودکان و پناهندگان اعتراض دارد و ظلم و نابرابری را در هیچ زمینه‌ای و به هیچ شکلی نمی‌پذیرد. اوباشی که به تظاهرکنندگان مالمو حمله بردند، به روشنی نشان دادند که راسیسم و ناسیونالیسم دشمن اصلی همه آزادیخواهی‌ها و همه برابری طلبی‌هاست و تظاهرات مردم علیه مردسالاری را – که ظاهرا ربطی به امر وی ندارد – تاب نمی‌آورد.

ریشه مخالفت نژادپرستان و قوم‌پرستان با پناهندگان خارجی – بر خلاف ادعاهای خودشان – در میزان جزم و جنایتی که این پناهندگان مرتکب می‌شوند و یا آسیبی کهبه نظام اجتماعی آن کشور وارد می‌رسانند نیست. دغدغه این جماعت ابدا حفظ نظم و پائین آوردن جرائم اجتماعی نیست. اینها با نژادهای دیگر، با زبان‌های دیگر و با انسان‌های متفاوت با خودشان مشکل دارند. مشکل اینها دقیقا رنگ موها و چشم‌ها و پوست آدمهاست و کلماتی است که ادا می‌کنند. اینها مثل ناسیونالیست‌های دیگر کشورها، ملیت و نژاد خود را اصیل و پاک می‌پندارند و خود را منشا هستی بشریت و تمدن می‌انگارند. درست مثل پسرعموهای ناسیونالیست ایرانیشان.

راسیسم، ناسیونالیسم و قوم پرستی را درست مانند پدیده‌هایی چون زن ستیزی و مردسالاری، کودک آزاری و مذهب باید افشا کرد. در جهان امروز اینها همه در کنار هم مجموعه اعتقادات و تفکرات عقب مانده‌ای را تشکیل می‌دهند که علیه بشریت آزاد و انسان و انسانیت عمل می‌کند. پدیده‌هایی که همگی در خدمت و توجیه نظام اقتصادی حاکم و سرمایه‌داری است. همزمان باید به جنگ تمام این پدیده‌های غیر انسانی رفت تا ارکان اجتماعی و پایه‌های نظری کاپیتالیسم متزلزل شودو انداختن کلیت نظام سرمایه آسان‌تر گردد.