نزدیک به هزار سال است که برخی از ما ایرانیان دربند موهومات و خرافات زندگی میکنیم. به خرافات و اوهام دلبستگی داریم و جهان را ساختهوپرداخته موهومات میپنداریم.
اگر از یک شخص اروپایی و آمریکایی و یا بهاصطلاح خودمان غربی، با سطح معلومات متوسط و تحصیلات غیر آکادمیک و دانشگاهی دلیل قرار گرفتن کرات آسمانی، ستارگان و ثبات و نظم گیتی را سؤال کنیم، بهیقین جوابی در رابطه با نیروی جاذبه و گرانش بین ستارگان و کرات خواهیم گرفت و اگر درباره پیدایش موجودات زمینی سؤال کنیم پاسخی بهغیراز تأثیر انرژی خورشیدی و قانون تکامل نخواهیم شنید. انسان غربی تکلیف خود را با جهان هستی روشن کرده است و متوجه شده که ما انسانها و دیگر موجودات و گیاهان همگی از زمین هستیم و نه چیزی از آسمان آمده و نه در آسمان کسی و یا چیزی منتظر ماست.
ما آدمهای زمینی هستیم و مشکلاتی زمینی داریم و راهحل تمامی این مشکلات هم راهحلهایی زمینی هستند که این راهحلها از ذهنهای انسانهای فرهیخته و دانشمند جامعه میآیند و بهصورت قوانین مدنی مختلف جلوهگر میشوند و درنهایت مشکلات جامعه بشری را حل میکنند.
اما برعکس، جامعه ایرانی ما قرین هزار سال است که دچار مسمومیت ذهنی و فکری شده است، ذهنیت ما ایرانیان شیعه تبار دچار آنچنان مسمومیتی شده که نهتنها ستونهای نظام گیتی و جهان هستی را بر پایههای خرافات و موهومات بناکرده، بلکه اگر کار نیکی هم انجام میدهیم، نه از روی اخلاق نیک و پسندیده، بلکه به طمع تصاحب مرتبتی بالاتر در روز قیامت است، البته در این زمینه ذکر این نکته لازم است که اصولاً در بسیاری از مذاهب بهاصطلاح یکتاپرست و معتقد به دوزخ و بهشت، انجام هر کار نیک و پسندیده به طمع رسیدن به مرتبتی بالاتر در روز رستاخیز است.
اصولاً فرهنگ علمی در جامعه اسلامی-شیعی ما گسترش نیافت و تنها خرافات بود که در بین مردم جا گرفت.
ما سخنان یک فالگیر و جادوگر را بیشتر از سخنان یک دانشمند قبول داریم… میدانید چرا؟
چون این افراد بر اساس “ذکاوتشان” از درد مردم بهخوبی باخبرند و درنهایت نوید آزادی را میدهند. چراکه در سایه آزادی است که ذهن انسان، در کمال سلامت رشد میکند. تمام پدیدههای نیک در سایه آزادی به دست میآیند. آزادی تفکر، آزادی قلم، آزادی بیان و… .
آزادی بیان تنها در آزادی گفتار خلاصه نمیشود. رقص، سینما، تئاتر، هنر و… اینها همه جزو آزادی بیان هستند. ایرانیان همیشه به دنبال آزادی بودهاند ولی همواره یک یاغی با کمک گروهی خائن از بین خود ما ایرانیان مانع رسیدن مردم به آرزویشان شده است. ازآنجاکه ایرانیان نیز سالیان زیادی است که آرامش به خود ندیده و به دنبال آن میگردند این خائنین را بدون تفکر و تنها از روی جهالت میپذیرند. سخنانشان را گوشداده و بیچونوچرا پذیرا هستند. با توجه به اینکه متأسفانه روحیه مطالعه و تحقیق هم میان اکثر ایرانیان کم شده و همین دلیل بزرگی برای پذیرش بیچونوچرا است.
واقعاً مایه ننگ است که مردمی آگاه و آزادیخواه، امروز سرنوشت خود را به دست مشتی آخوند سپرده است ۰ آیندگان به همه ما خواهند خندید که این نوع حکومت را تحمّل کردیم و عجیبتر و مضحکتر آنکه برای آنها رأی هم در صندوق ریختیم تا که این “عمامه به سر” برود و جای خود را به آن آخوند دیگر بدهد.
اروپا بعد از قرونوسطی تا عهد رنسانس، جامعهای شبیه به جامعه امروز ما داشت. جامعهای که گویی در آن تفکر منجمد شده، هیچ تحرّکی روبهجلو نبود، گویا هیچ کشف مهمی و هیچ اثر ادبی و اندیشه عمدهای مطرح نشده است و حتی سوابق درخشان ارسطویی و افلاطونی یکسره خاموش شده و از بین رفت و بجای آن مشتی موهومات مذهبی جایگزین شد که هیچ گشایشی در کار مردم ایجاد نمیکرد ۰ کشیشهای مسیحی نیز با استفاده از آن خرافات، مشغول فریب دادن مردم و دادوستد املاک بهشت بودند ۰ تا اینکه دوره رنسانس آغاز شد و مردم از وضعیت موجود خسته و بیزار شدند و از کشیش و خرافات مذهبی روی گردانده، به جمال گذشتگان خود خیره شدند ۰ آثار هنری که تماشای آن چشمشان را خیره و روحشان را نوازش میداد، افکاری متعالی که اندیشهشان را تحریک میکرد ۰
هیچگاه ظهور یک کشف بزرگ برای تغییر یک جامعه کافی نیست، هرچقدر آن کشف بزرگ باشد، جامعه را فیلسوفان تغییر میدهند ۰ منشأ تمام علوم، فلسفه است و جامعه بدون فیلسوف، بدین معنی است که آن جامعه متفکر ندارد ۰ بر این اساس، اروپائیان بیش از آنکه مدیون کپلر و گالیله باشند، مدیون دکارت و بیکن هستند، فیلسوفانی که شیوههای درست اندیشیدن و دستیابی به معرفت حقیقی را به مردم آموختند و پایههای مکتب جامد و متحجّر را به لرزه درآوردند ۰ در آن شرایط خفقان مذهبی که کشیشها کنترل افکار جامعه را در دست گرفته بودند و هیچکس جرئت مخالفت با آنچه ارسطو گفته بود را نداشت، آنها ثابت کردند که منطق ارسطویی برای کشف حقیقت کافی نیست ۰ آنها ثابت کردند که ما نمیتوانیم از طریق قیاس به حقیقت دستیابیم ۰ آنچه در کشف علوم اهمیت دارد، استقراست ۰ به زبان دیگر آنها برای نخستین بار ثابت کردند که ما نمیتوانیم یک حکم کلی صادر کنیم و گمان ببریم که به نتیجه رسیدهایم.
در ایران ما ولی برعکس این واقعه اتفاق افتاد ۰ بدین معنی که دوره روشنفکری و تعالی فکر با ظهور دانشمندانی چون حکیم ابوریحان بیرونی و حکیم فارابی و حکیم عمر خیامی، ابو معشر بلخی، ابنسینا، رازی و فردوسی که در حدود هزار سال قبل میزیستند، آغاز شد و سپس با ظهور آخوندهای شیعه در دوره صفویه، ایران به خواب غفلت و جمود فکری و تحجّر مذهبی فرورفت و دوره تاریک تاریخ خود را آغاز کرد ۰ این حرکت وارونه تا زمان انقلاب مشروطه و دوره مدرنیته ادامه یافت. مدرنیتهای که هیچگاه به سرزمین ما راه نیافت ۰ ما بعضی از مظاهر مدرنیته را تجربه کردیم، ولی اندیشه مدرن هیچگاه در ایران ما پا نگرفت ۰ اصل مدرنیته در محترم دانستن حقوق افراد جامعه است ۰ آزادی بیان، آزادی تحزب شهروندان، اختیار انتخاب، شرکت در مسائل مربوط به مملکت، احترام به قانون و ۰۰۰ نمونههایی هستند که اندیشه مدرن خود را به آن صور جلوهگر میسازد ۰ این فکر مدرن هیچگاه در ایران ما پا نگرفت ۰ چون دیکتاتورها قادر به مهیاکردن این ارزشها نیستند، چه دیکتاتوری که تاج بر سر داشته باشد و چه آنکه عمامه بر سر بگذارد ۰
برای دسترسی به حقیقت ما باید کولهبار تاریخی فرهنگی خودمان را بازبینی کنیم ۰ این کوله باری را که نسلاندرنسل بما رسیده و ما اینک مسئولیت حمل آن و تحویل دادن آن را بر عهدهداریم، باید یکبار خالی کرده و کثافات و خرافات آن را کنار زده، زشتیهای آن را از افکار متعالی و یاقوتهای شاهوار و الماسهای درخشان جدا کنیم، نیکیها را نگهداشته و پلیدیها را از خود دور کنیم و آنگاه آن را به نسل آینده تحویل دهیم ۰
بنابراین میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که درواقع بهترین راهحل این مشکل تنها در مطالعه است. موضوعی که راه گشای بسیاری از مسائل و مشکلات است.