حمایت از کودکان بخصوص کودکان بیسرپرست و یا کودکانی که از امتیازهای اجتماع محروم هستند و در معرض آسیبهای رایج اجتماعی هستند، امری انسان دوستانه و حتی ضروری است. بیشک توجه به حقوق کودکان بسیار مهم است، چنانچه این قشر از آموزش و بهداشت مناسب برخوردار باشند، سطح کیفی فرهنگ جامعه بالا میرود و پیشرفتهای چشمگیری را خواهد داشت.
اما اوضاعواحوال این کودکان در جمهوری اسلامی چگونه است؟
متأسفانه باوجود تبلیغات و تدابیر گسترده سازمانهای حمایت از کودکان درزمینه عدم بهکارگیری کودکان در مشاغل مختلف، در حال حاضر درصد قابلتوجهی از کودکان بهجای درس و مدرسه در بازار کار کشورهای درحالتوسعه ازجمله ایران مشغول به فعالیت میباشند. البته درصد کمی از همین کودکان کار و درس را همزمان باهم انجام میدهند.
بااینکه ممنوعیت کاری برای کودکان وجود دارد اما این گروه بیشتر در مشاغل فیزیکی مانند آجرپزی، شیشهگری، برشکاری، خیاطی و … و یا مشاغل غیرمتعارف و حتی غیراخلاقی به کار گرفته میشوند. به عبارتی ازآنجاکه این قشر اجازه اشتغال در محیطهای دولتی و خصوصی بزرگ را ندارند کار را در جای دیگری میجویند که بیشتر مواقع نیز کارفرما به آنها حقوق مکفی نمیدهد و یا حقوق را به سرپرست کودک میدهد.
در ایران و در شهر تهران درصد قابلتوجهی از این کودکان سر چهارراهها و بازارهای خریدوفروش به چشم میخورند که مشغول به هر نوع کاری میباشند از گدایی گرفته تا پاک کردن شیشه اتومبیل، فروش فال، گل و سیدیهای پرشده و گاهی هم ردوبدل کردن مواد مخدر و … .
هنوز گزارش دقیقی از تعداد این کودکان در دست نیست؛ اما طبق آخرین آمار منتشرشده بیشتر از دو میلیون و پانصد هزار کودک در جمهوری اسلامی در معرض کودکآزاری جسمی، جنسی و حتی اعتیاد قرار دارند. درصدی از این کودکان در کورهپز خانههای اطراف تهران، ۱۵ کیلومتر دورتر از جنوب شرق تهران، جایی میان زباله و دود، خاک و خاکستر در وسعتی بیش از ۱۲۰ هکتار که به آن “محمودآباد” میگویند، در انتهای جاده خاوران، نزدیک خاورشهر، زندگی میکنند. در این منطقه اتاقکها و آلونکهایی وجود دارد که مشتی آدم از پیر تا کودک در آن پرسه میزنند.
در این منطقه بچههایی زندگی میکنند که ساعت ۳ صبح از خواب بیدار میشوند و تا آخر شب مشغول کار هستند. نه ساعتی برای صبحانه و استراحت دارند و نه فرصتی برای بازی. درواقع این کودکان چیزی بنام بازی نمیشناسند. بازی آنها کار است و کار و کار. اینان بازی کودکانه از یادشان رفته است و فقط خستگی را میشناسند که شبها با خود به بستر میبرند و فرسودگی و درنهایت کارفرما حقوقشان را به سرپرستشان میدهد که در بیشتر مواقع آن پول خرج مواد مخدر میشود و حسرتی که برای کودک باقی میماند. در بین این کودکان اعتیاد، دزدی، بیبندوباری، تجاوز و قتل آنچنان رایج است که بیسوادی و بهداشت دیگر جایی ندارد. گاهی نیز این کودکان، کارکن بیمزد هستند و تنها برای سرپناه و محلی جهت حمایت و یا برای غذایی بخورونمیر کار میکنند. متأسفانه در ایران این شرایط روزبهروز در حال افزایش است و دلیل آن را جز در شرایط نامساعد اقتصادی و بیکفایتی و خودخواهی حکومت نمیتوان یافت. چراکه در حکومت مستبد جمهوری اسلامی از کودک حمایت نمیشود چه برسد به کودک کار. جمهوری اسلامی دم از اسلام و حمایت پیامبر و امامان دین اسلام از کودکان میزند و قصههایی از حمایت آنها را بارها و بارها تعریف میکند اما خود کوچکترین اهمیتی به این قشر ضعیف نمیدهد. در این حکومت تنها روزبهروز مساجد پرزرق و برقتر اضافه میشود اما دریغ از اتاقکی که برای این کودکان و خانوادههای بیبضاعتشان درست شود. نکته جالب اینجاست که در سالهای اخیر تمامی این مساجد به آشپزخانههایی که غذا برای بیرون میپزند و میفروشند مجهز شده است، اما هیچگاه پرسی غذای رایگان به این کودکان داده نمیشود و حتی این کودکان اجازه پرسه زدن در اطراف این مساجد را ندارند چراکه با حضور خود ابهت این اماکن پولساز را خدشهدار میکنند. این اماکن صرفاً برای جمعآوری پول از مراسم عزاداری است.
همه ما دوران کودکی را تجربه کردهایم. همه ما میخواهیم هرازگاهی بیاد دوران کودکی هنوز عروسک، تفنگ و شمشیر و ماشین بازی کنیم. گاهی صدایمان را نازککنیم و مثل کودکان حرف بزنیم. ناز کنیم و میخواهیم خریدار هم داشته باشد. اما تکلیف این قشر از کودکان چیست؟ کودکانی که این دوره را طی میکنند اما نه شادی دارند و نه اسباببازی و نه کسی که دستی از محبت بر سر آنها بکشد. نه بهداشتی دارند و نه آموزشی. این کودکان دوست دارند مثل بقیه کودکان، بدوند، بیافتند و برخیزند؛ اما متأسفانه باوجود حکومت بیکفایت و خودخواه و دزد جمهوری اسلامی این کودکان معصوم باید به دنبال نان باشند و برای به دست آوردن اندک پولی به هرکسی التماس کنند. به کارهای سخت و نامناسب تن بدهند. اعتراضی هم نکنند. چراکه حامیای در رژیم جمهوری اسلامی ندارند و فقط روزبهروز بر تعدادشان اضافه میشود.
بههرحال کار کودک جنبههای منفی اقتصادی و اجتماعی قابلتوجهی دارد. این کار مانع افزایش جدی مهارتها، آموزش و دانش میشود. بهرهوری افت میکند. صدمههای جانی و مالی بالا میرود. آسیبهای اجتماعی شامل سوءاستفاده جنسی، اعتیاد، خردهفروشی مواد مخدر و بزهکاری کودکان و نوجوانان افزایش پیدا میکند. سودآوری به دلیل امکان کار کودکان در شهرهای بزرگ بهگونهای زیانبار و آسیبرسان بالا میرود و برای کودک محرومیت از تحصیل، لطمات اجتماعی، بیماریها و اختلال رشد جسمی و روانی را در پی دارد؛ اما کجاست حکومتی که از این قشر بیگناه حمایت کند و اندکی از سرمایه کشور را صرف اینان بکند؟