مملکت ما مدّت زمان زیادی است که گرفتار استبداد بوده و هست . مسئله اصلی در ایران امروز ، گذر از استبداداست. خواه این استبداد نعلینی باشد، خواه چکمهای و یا هرنوع دیگر. بااینکه نظام فاشیستی جمهوری اسلامی، ازجمله سیاهترین و ظالمترین و متحجرترین حکومتهایی است که در ایران دیدهشده، ولی این نکته را باید پذیرفت که ما در جهان، استبداد خوب نداریم. حکومتی که حق مشارکت در امور مملکت را از شهروندان سلب کند، مردم را ازنظر سیاسی بیسواد بار بیاورد، فرزانگان و آزادی خواهان را از میدان به درکند، نهادهای مردمی را تعطیل کند و عدهای دستنشانده را بهعنوان نماینده مردم معرفی کند، روزنامهها را در اختیار خود بگیرد و راه تفکر و آزادی بیان را به روی مردم ببندد، حکومتی دیکتاتوری است. ما باید مراقب باشیم که هیچوقت در دام چنین رژیمهایی اسیر نشویم و این امکانپذیر نیست، مگر آنکه هریک از ما به حقوق انسانی و مدنی خودآگاه شویم.
یک کشور شبیه به بدن انسان است که بهوسیله سیستم دفاعی منظم و فرماندهی دقیق، در مقابل حمله میکروبها مقاومت میکند. وقتی این سیستم دفاعی ساقط شود، بدن انسان در اختیار میکروبها قرار خواهد گرفت. آخوندها به مدت قریب هزار سال در ایران مدرسههای طلبگی داشتند و فعالیت میکردند، امّا هیچوقت نتوانسته بودند قدرت را در دست بگیرند زیرا کشور صاحب اشخاصی بود که شناخت صحیحی از آخوند داشتند ، روسای قبایل، مردان سیاسی بزرگ و مجلس قانونگذاری، اینها همه مانع به قدرت رسیدن آخوند بودن.
در مقطع انقلاب، در مملکت ما سیستم دفاعی وجود نداشت تا از قدرت گرفتن آخوند جلوگیری کند، این قدرت از مردم سلب شده بود .
در هنگام انقلاب ۵۷، ایران مملکتی بود که احزاب سیاسی در آن تعطیل شده بود، روزنامههایش تبدیل به بلندگوهای دستگاه حاکم شده بودند، روشنفکرانش افرادی بیعقل و عصبانی بودند، مردمانش کاملاً با امور سیاسی و حزبی بیگانه شده بودند، آزادی خواهان و انسانهای شریف از مملکت بیرون رانده شده و چاپلوسان و متملقین بر جای آنها نشسته بودند و در حقیقت اختیار مملکت در دست یک نفر قرارگرفته بود و با رفتن او، شیرازه کارها از هم پاشید و کار بدان جا کشید که در چنان شرایطی، روشنفکران ایران عکس خمینی را در ماه دیدند و به بقیه ماجراهایی که پسازآن معجزه رخ داد همگی آگاهی.
همگی ما بر این باور هستیم که آزادی از گرانبهاترین پدیدههایی است که بشر به آن دستیافته است. ما باید آمادهباشیم تا بهای آن را پرداخت کنیم تا بتوانیم این رژیم منحوس را برانداخته و آزادی را به ایران بازگردانیم.
فرزانگان ایرانی در خارج از کشور، آنهایی که توان آن را دارند و از اعتماد مردم داخل کشور برخوردارند، چون از فضای مناسبتری برای پشتیبانی از مردم به اسارت گرفتهشده در ایران بهرهمندند، باید برای بیرون کردن این قشر متحجّر از ایران، قدم به جلو بگذارند. اطمینان دارم که اکثریت ایرانیان غیرتمند، دست در دست اندیشمندان روشنفکر داخل کشور، در جهت مخالفت با آخوندها ، پاسخ مثبت خواهند داد.
به امید چنین روزی…