نزدیک به ۳۶ سال پیش یعنی در سال ۱۳۵۷ صدام حسین تصمیم گرفت که خمینی را از عراق اخراج کند
روز ۱۲ مهر، خمینی نجف را بهقصد مرز کویت ترک گفت. دولت کویت نیز از ورود خمینی به کشورش جلوگیری کرد. صحبت از هجرت خمینی به لبنان و یا سوریه بود و به نظر میرسید که جایی برای پیرمرد وجود ندارد تا اینکه خمینی پس از مشورت با فرزندش تصمیم به هجرت به پاریس گرفت.
خمینی به فرانسه رسید اما در فرانسه نیز دستور اخراجش صادر شد، سرانجام ژیسکار دستن، رئیسجمهور وقت فرانسه در آخرین لحظات حکم اخراج را به دلیل احتمال واکنش تند و غیرقابلکنترل مردم ایران لغو کرد و بدینسان نوفللوشاتو بستری شد برای رشد و پرورش اسلام سیاسی.
در آن زمان هیچکس بهویژه فرانسویها این فکر از ذهنشان نمیگذشت که آبیاری این نهال وحشی چه عواقب وحشتناکی ممکن است برایشان به بار آورد، حال بعد از ۳۶ سال یکی از ثمرات این درخت اسلامی در فرانسه به بار نشست، شارلی هبدو. شاید در نگاه اول موضوع نامربوط به نظر آید چراکه خمینی، هندی زادهٔ ایرانیتبار زادگاهی مشترک با عاملین ترور وحشیانه روزنامهنگاران و کارتونیستهای شارلی هبدو نداشت، ولی همگی دارای ایدئولوژی یکسانی بودند.
خمینی هم در طول زندگی و حاکمیت خونین خود، مخالفین خود و دگر اندیشان را از سر راه برمیداشت، او نیز مخالف آزادی بیان بود و دستور بستن روزنامهها را صادر کرد، وی که بنیانگذار حکومتی اسلامی در ایران و خاورمیانه بود طرز فکر خود را در منطقه تکثیر کرد تا گروههای اسلامی تروریستی دیگری چون طالبان، القاعده، داعش و حزبالله و حماس و… رشد کنند.
علاوه بر فرانسه در سال ۵۷، سایر کشورهای اروپایی جزو اتحادیه اروپا در روند پناهنده گیری خود در سالهای پسازآن و بهویژه سالهای اخیر، با گشادهرویی و مهربانی درهای کشورهایشان و اروپا را به روی مسلمانان تندرو افراطی گشودند تا با سیاستهای غلط پناهنده گیری، درخت مضر اسلام را در اروپا تکثیر و آبیاری کنند تا با کوچکترین بهانهای مانند توهین به پیامبر یا دین اسلام، سلاحها را برکشند و جواب قلم را با گلوله بدهند.
فاجعهٔ شارلی هبدو زنگ خطری جدی برای اروپا و جامعهٔ جهانی است تا با اتخاذ سیاستی درست در قبال تروریستهای اسلامی، راه تکرار فجایعی اینچنین را ببندند.
حسام حسامی