در جهان ارتباطات سریع که هرروزه از زمان انتظار تماسها کاسته میشود و آدمیان زمان بیشتری از عمر خود را برای کارهای مهم پسانداز میکنند هنوز برخی به امور مضحکی مشغولاند و درباره امور دینی صحبت میکنند درحالیکه معرفت بشر به حدی رسیده که قدرتمندترین رهبران به اتحاد اجتماعی کل بشریت بدون طبقهبندی از هر حیث معتقدند و هرگونه تبعیض را محکوم و بابیان آن بهعنوان عقیده شخصی به دنبال افزودن بر اعتبار خود هستند، در این فضای روشن که همگان امکان و علم و توان دیدن و تفسیر اعمال را طبق استانداردهای بسیار عادی که مبتنی است بر انسانشناسی و جامعهشناسی دارند همچنان برخی مشغول به انجام رقص مرگ در این صحنه روشن هستند، بدون پروا از آبرو و شخصیت کسانی که ازنظر ملی به آنها منصوباند. قرار است دیگر رنگی در میان نباشد، قرار است دیگر نژادی در میان نباشد، قرار است دیگر مرزی وجود نداشته باشد، مرزهایی که ادیان و عقاید کهنه بین انسانهای عادی و برگزیدگان خداوندشان رسم میکنند تا از برتر نشان دادن این برگزیدگان تنوری وضع کنند تا هم مخالفین را در آن بیندازند و هم نان خود را به آن بچسبانند درحالیکه بشر از مرزهای کره زمین بهسوی فضای بیکران در حال خیز برداشتن است، همچنان دامن بشر در میان دندانهای خرافات گیرکرده و تهدیدی وجود دارد که ناگهان این خرافات به تسلطی برسد که عقدههای دیرین خود را بر سر کل انسانها بهصورت شراری از آتش فروریزد. هنوز آنهایی که در طول تاریخ تجارتشان را بر بخشهای کور اطلاعات دیگران بنانهادهاند همچنان به دنبال توسعه تاریکیها برای جولان خود هستند زیرا تا چندی دیگر با روشناییای که بر فکر و چشم ملتها ورود میکند حتی دیگر این رقص نابهنجار ارزش تمسخر را هم نخواهد داشت. داستان بتسازی بشر رو به اتمام است، دینها زائیده بتپرستیاند زیرا باید خدایی میداشتند که کسی با دسترسی به آن نتواند آیین آنها را نابود و ثروتهای گردآورده شده را به تاراج ببرد، خدایی ساختند قهار و بی حریف و غیرقابل شکست، خدایی انحصاری که فقط نظر خاص به چند نفر در میان این خیل بینهایت بشر دارد و آنها از قبل از اراده آن خدا برای خلق گونه انسان و حتی خلق کهکشانها مطلع بودهاند، میلیاردها سال قبل از حضور انسان. زنان هم که در تمام طول تاریخ بیشترین رنج ناحق را از این تبعیض همیشگی بردهاند، هنوز در کتب دینی حرف از زنان کنیز و آزاد وجود دارد و توضیحی برای آن ندارند که مرز کنیز و آزاد کجاست، اعدام هم امان همه مردم را بریده. هیچکس جرئت ندارد مخالفت کند زیرا برچسبها از قبل چاپشده و بهراحتی قابلاستفاده هستند و حکم اعدام و ساقط شدن از زندگی که بالاترین صورت حیات است سلب میگردد. اگر من نخواهم دیگر فارسی حرف بزنم باید اعدام شوم؟ نه، پس چرا اگر بخواهم دینم را عوض کنم خطای بزرگی کردهام؟ اما طرحی قدیمی درراه است و منتظر اجرا آوازش را از کودکی در گوش نسل انسان خواندهاند، همان تاجران تاریکی، میآید و انتقام خواهد گرفت، از چه کسی؟ برای چه؟ به نفع چه کسی؟ همراه چه کسانی؟ چرا اینقدر دیر؟ پس حق آنهایی که در قرون و سالهای گذشته بودهاند و دیگر نیستند چه؟ اگر همراهان یا منصوبین همراهانش دچار خطا شوند و دوباره حق انسانها زایل شود چه؟(مانند قبل) در این جنگی که نوید میدهند، دوباره تبعیض بزرگی درراه است، گروهی که جان و مال و تمام هستی گروه دیگر را برای خودشان کاملاً حلال میدانند، حتماً اشتباهی در خلقت گروه دیگر رویداده که باید تنبیه شوند.
باید تبعیضها را کنار گذاشت، مرزها را برداشت تا عدالت بدون ویزا و پاسپورت به همهجا سفر کند، رنگها ادغام شوند، لهجهها برای هم آشنا شوند، اسم کشورها را از فرهنگ بشری حذف کرد تا دیگر نتوانیم جمعیتی را یکجا نامگذاری کنیم، اسم رنگها هم باید عوض شود مثلاً از این به بعد سیاه، سفید باشد و سفید سیاه، باید فکری هم به حال حیوانات بیچاره کرد تا از اسم آنها برای توهین استفاده نشود، کار فرهنگی عظیمی که درنهایت بتواند زنجیرها را برای پرواز از دست و پای انسانیت باز کند.