من یک زنم ، یک زن شرقی ، از ایران آمده ام . از راهی بسیار دور ، با دنیائی از احساس وصداقت. می خواهم از احساساتم برایتان بگویم با قلمی ساده و روان، از زندگی زنان، جوانان ونقض حقوقشان در ایران بگویم.
وقتی به این موضوعات می اندیشم حس دردناکی سراسر وجودم را فرا می گیرد ومرابه اشتیاق وا می دارد تاهرچه بیشتراز زندگی جوانان، احساسات وآرزوهایشان بگویم از اینکه چطوردر زیر فشار تبعیض جنایتکاران جمهوری اسلامی با قوانین ضد انسانیشان خرد می شوند.
از زنانی که با احساسات زنانه شان وقلبی مملو از امید ورهائی از ستم حاکم در جامعه ایران ایستادگی می کنند بگویم.
از جوانانی که نمی توانند شغل مناسبی بدست آورند یا نمی توانند ادامه تحصیل بدهند بخاطر فقر مادی بنابراین به هر دری می زنند تا شاید به نتیجه ای برسند ولی هر روز بیشتر از روز دیگر زیر ظلم وستم حاکمان ایران می روند، بسیاری از آنان دچار افیون اعتیاد میشوند ومعتاد در گوشه و کنار شهرهایمان دیده می شوند، آنهائی که در مدارس و دانشگاه ها به تحصیل مشغولند یا آنهائی که در محل کارشان وقتی از بی عدالتی و نقض حقوقشان اعتراض می کنند رژیم با خشونت با آنها برخورد میکند مثل اخراج ا ز کار، تحصیل یا دستگیری، شکنجه و در نهایت اعدام .
زنان و د خترانی که نمی توانند شغل منا سبی پیدا کنند واز پس هزینه های سنگین دانشگاه برآیند در نها یت مجبور به ازدواج میشوند. یا در بعضی از خا نواده ها بخاطر فقر مادی ، سختگیریهای پد ر ، برادر یا شوهر دست به خود کشی می زنند یا مجبور به فرار از محیط خا نواده به شهر های بزرگتر می شوند و به تن فروشی روی می آورند که حقشان نیست.
زن تن فروش بخاطر هزینه تحصیل فرزند ش ، اجاره خانه و … مجبور به تن فروشی می شود، او بدنش،احساسش و جوانیش را به فروش میگذارد تا بتواند از پس زندگی روزمره خودش و فرزندش بر آید. عامل این همه تن فروشیها نیز خود جمهوری اسلامی است .
سران جمهوری اسلامی هستند که آگاهانه تن به حکومتی دادند که جنایتکار و ضد انسان است.حکومتی قرون وسطائی که تشکیل شده از خشونت ، ظلم و ستم ، زندان ، شکنجه،اعدام و سنگسار به توسط قوانین شریعه.
اینها حرفهای دلم هستند که مرا وا داشتند تا از ایران بنویسم.
بر اساس این دلایل خیلی از جوانان ، زنان و خا نواده ها مجبور به فرار از ایران می شوند در واقع بخاطر داشتن دیدگاه سیاسی و یا مخالف بودن با جمهوری اسلامی وقوانینش یا صرفا بخاطر رسیدن به یک زندگی آرام ، دور از خطر و امن.
این عزیزان باید در این عرصه از زندگی ، پول هنگفتی را هزینه کنند و هر خطری را به جان بخرند تا از طریق قاچاق از مرزهای کشورهای مختلف به کشور مورد نظرشان مثل سوئد، ویا کشورهای دیگر برسند.
* * * *
دوستان اینجا سوئد است که ما در آن زندگی می کنیم یکی از کشورهای شمال اروپا (اسکاند یناوی ) من از این سرزمین می گویم، گفته هائی که شاید خیلی با آنها غریبه نباشید یا حد اقل طعم گفته هایم را چشیده باشید.
در این سرزمین شاید من چیز زیادی نداشته باشم ، در واقع دستها یم خالی هستند اما زبانم حرفهائی دارد برای گفتن … حرفهائی ازعمق وجود م … حرفهائی به گوشهای شنوا … از دوران پناهجوئی تا دوران پناهندگی .
در اینجا بیشتر حرفها یم روی دوستان پناهجوئی هست که منتظر گرفتن اقامت در این کشور و یا کشور دیگری هستند . با توجه به تجربه های شخصی ام می توانم بگویم که ..
۱. هد فتان باید کاملا مشخص باشد منظورم دلایل پناهند گیتان است که چرا به سوئد یا خارج از ایران آمدید و درخواست پناهندگی دادید؟
۲. هر کشوری قوانین پناهنده پذیری خود ش را دارد البته در بعضی از کشورها این قوانین شبیه هستند مثل کشورهای اسکاندیناوی که دوستان پناهجو باید این قوانین را مطالعه کنند تا بتوانند از کیسشان دفاع کنند . که دوستان پناهجواین قوانین را می توانند از طریق فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی در استکهلم و شهرهای مختلف سوئد ویا کشورهای محل زند گیشان تهیه کنند.
۳. دلایل پناهند گیتان را مطابق با قوانین پناهندگی آن کشور و یا مثلا سوئد در نظر بگیرید که قوانین پناهندگی چه میگویند یا چه میخواهند؟ در ضمن مدارکتان را برطبق قوانین پناهندگی آن کشور تهیه کنید و یا مدارکی که از ایران با خود آوردید یا اگر لازم باشد خانواده تان میتوانند برایتان بفرستند.
۴. مسا ئلی که از زمان پناهجوئی تا گرفتن اقامت بسیار مهم میباشند عبارتند از صبور، با هدف، محکم، پر تلاش و فعال باشید در رابطه با کیس و موقعیت تان. منظورم این است که این دوران را سعی کنید با صبر وبردباری به پیش ببرید. بقول معروف .. قمار صبر ، تنها یک سر دارد و آن هم پیروزیست ..
بنظر من پناهندگی یا گرفتن اقامت از یک کشوری فقط یک حق هست نه یک امتیاز یا مثلا یک نوع قبولی ،چون هر شخصی به هر دلیلی از ایران که کشوری نا امن است با وجود حکومتی جنایتکار و قوانین ضد انسانیش فرار کند به کشوری دیگر حتما که حق پناهندگی را دارد. هیچ دولت یا قانونی نمی تواند این حق را از شخص پناهجو سلب کند.
من خودم هم پناهجو بودم ، این دوران راگذ راندم و از حق انسانی خودم دفاع کردم و به حقم رسیدم . البته می دانم که دوران پناهجوئی شاید دوران بسیار آسانی نباشد ولی این خود ما هستیم که می توانیم این دوران را برای خود آسانتر کنیم با توجه به همان ۴ موردی که در بالا ذکر کردم.
خیلی از دوستان پناهجو وضعیتشان در همان اولین روزهای پناهجوئی کاملا مشخص هست یعنی می دانند که چرا از ایران آمدند؟ دنبال کدام حق هستند که باید حتما بگیرند ؟ و در ضمن از این جامعه یا کشور جدید چه می خواهند ؟
مسئله ای که بسیار مهم هست و من شخصا دردوران پناهجوئی ام انجام دادم رابطه داشتن با فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانیان که در هر شهری یا کشوری فعال هستند و د فتر دارند. چون از طریق فعالان پناهجوئی یک پناهجو با قوانین وحقوق پناهندگی و در واقع از حقوق خودش آگاه میشود و میداند که چطور از طریق این قوانین از حق خودش دفاع کند وخودش را تنها احساس نکند ، احساس امنیت می کند چون فدراسیون پناهندگی پشتیبانش هست.در دورانی که مثلا منفی می گیرد ، پرونده اش بسته میشود یا زمانی که از طرف اداره مهاجرت می خواهند به ایران اخراجش کنند. در همه مواقع فدراسیون با پناهجو هست ، هدفش فقط کمک به پناهجو هست چون افرادی که فعال در فدراسیون پناهندگی هستند معمولا خودشان پناهندگی یا اقامت آن کشور را دارند یعنی می توانند به زندگی عادی که اکثر مردم دارند ادامه دهند بنا براین هیچ چیزی جز آن دید انسانی وانساندوستانه نیست که آنها را وا می دارد تا خود را با مشکلات و مسائل پناهجویان سهیم کنند و در این مبارزه همراه و همگام با پناهجویان باشند.
مسئله دیگر اینکه پناهجو باید با مرد م ایرانی ، سوئدی و غیره در رابطه باشد چون که مجبور می شود تا زبان سوئدی و یا زبان هر کشوری که در آن زندگی می کند را یاد بگیرد ،همزمان با فرهنگ و آداب و رسومشان هم آشنا میشود . بعد می تواند کار پیدا کند ، مشکل مادی اش را حل کند تااحتیاج نداشته باشدازاداره مهاجرت کمک مالی بگیرد ،می تواند مثل بقیه افراد آن جامعه به آن کشور مالیات بپردازد و فردی مثمر ثمر برای آن جامعه باشد.
در یادگیری زبان حوصله بخرج دهد از رادیو و تلویزیون آن کشور استفاده کند نه اینکه از ماهواره فیلمهای ایرانی و یا کا نالهای ایرانی را دنبال کند و همزمان باید با حوصله ،پرتلاش و فعال دررابطه با دلایل پناهند گیش باشد.دراعتراضات و آکسیونهای پناهندگی شرکت کنند .
یک پناهجو اگر برعکس آن ۴ نکته ای که در بالا آمده فقط بخواهد به گفت و شنودهای بین او و مصاحبه کننده در روز مصاحبه بسنده کند یا دنبال مدارکش بر طبق قوانین پناهندگی نرود ، رابطه با فدراسیون پناهندگی و مردم یا جامعه نداشته باشد مطمئنا با جواب منفی روبروخواهد شد دراین زمان است که احساس تنهائی، دلسردی وشکست می کند و اگرمنفی بعدی هم بیاید بعدازمد ت زمانی با مشکلاتی جدی تراز جمله ناراحتیهای روحی و روانی، جسمی و یا اجتمائی روبروخواهد شد وفکر میکند که اگر اداره مهاجرت بازهم جواب منفی به او داده یعنی به اصطلاح به ته خط رسیده و هیچ راهی دیگر برای رسیدن به پیروزی وجود ندارد. در صورتیکه اینطور نیست این ما هستیم که از کشوری مثل ایران آمده ایم تا حقمان رابگیریم وباید برای دولتمردان این کشور ثابت کنیم که ایران کشوری نا امن می باشد وما حق پناهندگی را خواهیم داشت.این ما هستیم که تصمیم گرفتیم به این کشور بیایم و در خواست پناهندگی بدهیم پس باید بعد از هر جواب منفی قاطع تر و فعالتر از قبل باشیم و از کمکهای فدراسیون پناهندگی دریغ نکنیم .
اداره مهاجرت به هر شکلی سعی می کند که کوچکترین ایراد هم شده از پرونده پناهجویان بگیرد تا جواب رد به آنها بدهد که پناهنده زیادی در کشورش نپذیرد.پس این ما هستیم که باید بدانیم به این کشورآمده ایم تا حقمان را بگیریم چون حق گرفتنی هست نه هیچ چیز دیگری.
من از تجربه شخصی ام از دوران پناهجوئی میگویم که آن دوران یکی از بهترین دوران زندگیم بود چون توانستم درآن دوران چیزهای خیلی خوب زیادی را یاد بگیرم و تجربه کنم که شاید هیچ جوردیگری و یا در هیچ دورانی از زندگیم نمی توانستم آنها را بدست بیاورم یا تجربه شان کنم . دوران پناهجوئی دوران بسیار حساسی هست که هر شخصی باید از خودش مایع بگذارد و سختیها را تحمل کند تا پیروزی را بدست آورد بنابراین هیچ پیروزی بدون تلاش و مبارزه بدست نمی آید.
احساس غرور و سربلندی می کنم که احساسات و حرفهای دلم را با قلمم برایتان می نویسم و به دوستان پناهجویم توصیه می کنم که اگر بخاطر رسالت انسانی و مشکلاتی مجبوربه ترک ایران شدید پس صبور و بردبار باشید که پیروزی حقتان است.
من با مطالعه در مورد مسئله پناهندگی بین کشورهای اسکاندیناوی مثل سوئد یا کشورهای دیگر به این نتیجه رسیدم که سوئد یکی از کشورهائی است که در مورد پناهندگی نسبتا بهترازکشورهای دیگربا پناهجویان وپناهندگان برخورد می کند ولی از دید من پناهنده شدن در یک کشور دیگرهیچوقت قابل قبول نیست ، این مسئله باید سیاستمداران درحال حاضر را به فکر راه حل درستی برای مسئله پناهندگی بیندازد چرا که ما انسانها این حق را داریم که نسبت به معیارهای خود در هر محلی که مناسب می دانیم برای ادامه زندگیمان انتخاب کنیم و یا بهتر بگویم که باید مرز بین کشورها برداشته شود تا انسانها آزادانه در هر جائی از دنیا که دوست دارند به زندگی انسانیشان ادامه بدهند . در همین رابطه متاسفانه بعضی ازپناهجویان در مسیر کشورشان تا کشورهای مقصد درآبهای دریاها غرق می شوند یا در زندانهای کشورهائی چون یونان ، ترکیه و غیره بسر میبرند و منتظر سرنوشتشان هستند .این عمل غیر انسانی می باشد که شخصی راکه دنبال محلی امن برای زندگی می گردد درراه جان می دهد یا آنهائی را که زندانی میکنند هیچ قانونی حامی و پشتیبان آنها نمی باشد . بنابراین جایز نیست که با فرد پناهجو هم علاوه بر برخوردهای نا مساعد وغلط او را ازکشوری که برای محل زندگیش انتخاب کرده بیرون کنند در ضمن باید در نظر داشت که آن پناهجو برای بهتر زیستن و یا بخاطر مشکل جانی اش مجبور شده که از کشورش بگریزد به یک کشور امن. درنتیجه این عمل غیر انسانی می باشد که اجازه بهتر زیستن ویا درامنیت زیستن شخصی یا پناهجوئی را از او گرفت.
از دید من آن شخص یا پناهجو را باید تشویق کرد و به او امکانات داد چرا که در غیر اینصورت شاهد مشکلاتی چون روحی ، روانی یا اجتمائی در آنان می شویم مثل پناهجویان در یونان که با اعتصاب غذا مریض شدن و دوختن لبهایشان با کمک فدراسیون پناهندگی توانستند حق انسانی خودشان را از دولت یونان بگیرند. و یا موارد زیادی که بعد از جوابهای منفی دست به خودکشی زدند .
درضمن صبرو بردباری، فعالیت و مبارزه دوستان پناهجو را دراین عرصه حساس وبزرگ زندگیشان تحسین می کنم . واقعا آرزو میکنم که با تلاش ما ومدافعون حقوق انسانی مرز بین کشورها برداشته شودکه هیچ انسانی برای بدست آوردن زندگی همراه با آرامش و یا داشتن عقیده ای آزاد مجبور به ترک کشورش ویا جابجائی به کشوری دیگرنباشد.
همچنین از فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی در سوئد ،اروپا یا بهتر بگویم در دنیا که مسئولش آقای عبدالله اسدی می باشد در شهر گوتنبرگ سوئد و نیز همکاران عزیزشان خانم سارا نخعی ، آقای رحیم یزدانپرست از مسئولان فدراسیون پناهندگی در شهر استکهلم پایتخت سوئد و دیگر مسئولان این فدراسیون ومدافعین پناهندگی سپاس و قدردانی میکنم که این عزیزان با تمام وجودشان در برابر دولتهای اروپائی و قوانین ضد انسانی و سخت پناهنده پذیریشان مبارزه می کنند و در تمام مراحل از دوران پناهندگی با پناهجویان هستند ، در ناراحتیها و خوشیها با آنها هستند و خود را موظف در رابطه با سرنوشت این عزیزان می دانند .
امیدوارم که با اتحاد هر چه بیشتر ملت ایران و دولتهای دیگر بتوانیم مرز بین کشورها را از بین ببریم و زندگی آزاد و برابری را برای انسانها بسازیم. و با اتحاد هر چه بیشتر برای سرنگونی جمهوری اسلامی .
فرشته ایلکا استکهلم
ژانویه ۲۰۱۱