بیشتر مردم در زمان کودکی و در هنگام رشد شنیدهاند که خدا آفرینندهی این گیتی و جهان هستی است و به همین دلیل وجود خدا دیگر پرسش به شمار نیامده است و این عده از مردم به این فکر هستند که هیچ چیز دیگری نمیتواند وجود این جهان هستی و شگفتانگیز را توضیح بدهد. ولی در گذر زمان برخی از انسانها از اینکه خدایی وجود دارد شک داشته و برخی دیگر به این باور رسیدهاند که انسانها خدا را آفریدهاند و برعکس این موضوع نیست.
برای ادارهی افراد دستهی اول لازمهی اصلی دین است. دین به معنای واقعی خرافه است، مغز انسانها را شست و شو میدهد. خداسازی، افسانههایی مانند آفرینش آدم و حوا، خیر و شر، سحر و جادو دعا و معجزه، شیطان و فرشتگان و بهشت و جهنم واقعیت ندارد. اینها داستانهایی هستند که دهان به دهان به خصوص توسط دستگاه قوی مذاهب و همچنین حکومتها تولید شدهاند و به سنتهای خطرناکی تبدیل گشتهاند. مذاهب در طول تاریخ بشر تا به به امروز توسط بسیاری از حکومتها رواج داده شدهاند و در حال حاضر نیز سیستم سرمایهداری آنرا به خدمت منافع طبقاتی و اهداف و سیاستهایش درآورده است، چراکه مذهب مالکیت را مقدس میداند. سیستم سرمایهداری و بهرهگیری انسان از انسان تبعیض، نابرابری و خشونت را در پی دارد.
نخستین گامی که باید برداشته شود این است که روشن کنیم دینها تنها نامی متفاوت دارند ولی در عین حال دارای محتوای یکسان میباشند. یکتاپرستی بزرگترین آفتی است که کره زمین تاکنون به خود دیده است. بیگمان بهگونهی دقیق در مورد خدای یهودی، اسلامی و سایر ادیان توضیح شفاف و جهانشمولی ارائه نشده است. نه تنها نگرشهای ناهمسان و متفاوتی از بودن خدا در میان ادیان مختلف وجود دارد، بلکه در هر کدام از آنها اختلافات نه چندان قابل توجیهی در میان روحانیان، افراد مذهبی و سایر افراد باورمند جامعه به چشم میخورد. این در حالی است که هیچ کدام از ادیان قدیم و جدید دلیل قانع کنندهای برای پیروان خود در مورد وجود خدا در عصر حاضر ارائه ندادهاند و به طور کلی در شرایطی که هیچ گواه، شاهد و دلیل دیگری برای باور کردن خدا نداریم، میتوان به خوبی مطمئن بود که خدا چیزی جز یک باور غیر علمی و غیرقابل اثبات نمیباشد.
علم و دانش میتواند کمک کند تا روزهای بهتری را تجربه کنیم. بدون شک امروزه بشریت به زندگی طولانیتر و همراه با آسایش و آرامش بیشتر نسبت به گذشته دست پیدا کرده است که آن را مدیون پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی است. گرچه دانش برخی مشکلات مانند جمعیت بسیار و آلودگی را به همراه داشته است، اما بدیهی است که راه حل برون رفت از این چالشها نیز در دانش نهفته است. این در حالی است که رشتههای ناگسستنی تحجر در ذهن تنها مانع پیشرفت و حل چالشهای پیش روی انسانها است. پس واضح است که راه درست نه دادن زندگی خویش به افرادی است که خود را معلول دلیل غیر قابل اثبات و چه بسا معضلی عظیم میدانند بلکه ساختن آیندهای بهتر به منظور نیل به اهداف در سایهی علم و دانش است.
الیاس عدلپور