امید شهریاری
صدای نان، کار و آزادی صدای کارگری است که ساعت ها، ماه ها و سال ها از جسم و جان و تن خود برای رفاه و آرامش اجتماع می گذرد ولی نه خود و نه خانواده اش ذره ای طعم آسایش و رفاه را نچشیده اند.
صدایی که همواره اگر از گلو بیرون آید مهمان باتوم، چوب و چماق میشود و سرانجام به طناب دار آویخته خواهد شد. آری جمهوری مستکبر اسلامی بیشترین منفعت را از کارگران مظلوم می برد ولی ذره ای به آنها اهمیت نمیدهد، کارگرانی که ماه ها و گاهی بیش از یک سال کار کرده و عرق ریخته ولی دستمزد و حق وحقوق خود را دریافت نمی کنند، کارگری که همیشه خانواده اش با سفره ی خالی مواجه است و حداقل های یک زندگی راحت و آرامش و آسایش برایشان آرزویی است دست نیافتنی. کارگری که دیگر نه طعم پسته را میداند نه مزه ی گوشت و ماهی را، کارگری که سفر آرزوی خانواده اش است و حتی در پارک سر محل هم به تفریح نمی تواند بنشیند زیرا سفره خالی عقده و حقارت برای کودکانش به بار می آورد. سهم او از این رژیم طناب دار است اگر حقش را بخواهد، شکنجه و دنده ای شکسته است اگر صدایش را رها کند.
قلمم توان نوشتن اینهمه درد را ندارد، قلمم خجل زده و شرمسارست وقتی اینهمه درد به روی کاغذ می آورد. مگر میشود کسانی که باعث رفاه و آسایش من و امثال من هستند خود آرزوی ذره ای رفاه را در سر بپرورانند؟
چرا به خواب رفته ایم؟ چرا لب هایمان را دوخته ایم؟چرا خاموشیم؟
دیگر بس است بیاید به کارگران و معلمان و پرستاران بپیوندیم، اعتصاب و اتحاد میان این سه قشر زحمت کش بسیار منسجم تر و با برنامه تر شده است و روز به روز به جمعیت معترضان افزوده میشود. آنان به حمایت ما نیاز دارند آنان به همبستگی ما امید دارند و دل خوش کرده اند بیاید خواهران و برادران خود را حمایت کنیم تا بتوانیم این رژیم مستکبر را به زانو دربیاوریم و اتحاد و برابری خودمان را به همگان نشان دهیم.
بیاید صدای اسماعیل عبدی، آرش صادقی، نرگس محمدی و اسماعیل بخشی ها باشیم.*