زندگی در غربت چندان آسان نیست. میتواند اعصاب خرد کن باشد و میتواند سازنده باشد. بستگی دارد به شخص که چگونه با غریبی دست و پنجه نرم کند.عده ای مجبورند دست روی دست بگذارند تا تکلیفشان از نظر اقامت معلوم شود که بتوانند مشغول تعلیم و تحصیل شوند یا کاری برای خود دست و پا کنند.
عده ای خونسرد هستند و راحت تر فکر میکنند که هر چه پیش آید خوش آید و روزگار را می گذرانند به امید اینکه وضع در وطن یا غربت بهتر شود و خلاصه با امید زندگی می کنند. آنچه مسلم است برای هر دو گروه خبرهای ایران دردناک است چه با اقامت و چه بی اقامت. خبرها هر روز شامل خودکشی, خودسوزی و کلاهبرداری است و یا اعدام و زندان و ورشکستگی وغیره است.
گرانی، فقر، فحشا و اعتیاد که همگانی است، اما آنچه که بسیار دردناک و ننگین است خاصه هزینه های سخاوتمندانه آقایانی است که برای باقی ماندن بر اریکه قدرت بذل و بخشش میکنند. آبهای دریاچه مازندران منابع گاز و مس و مرمر و غیره همه به یک طرف، نفتی که آیت الله خمینی قول داده بود با پولش همه مردم ایران را از بدبختی نجات دهد و مصدقی که تلاش کرد نفت را ملی کند و قص علی هذی اکنون عمدتا در مالکیت چین است. قراردادی که در بیست و یک آپریل امسال امضا شد که از آن به نام پترو نهاد شانگهای نام برده اند ننگین ترین قرارداد است.
بر اساس این قرارداد که مرکزی هم در شانگهای چین دارد کلیه استخراج و فروش و توزیع به دولت چین واگذار شده و از قرار معلوم هفتاد در صد چین سهم دارد و سی در صد ایران؛ امروزه با اینترنت و تکنو لوژی پیشرفته هیچ خبری محرمانه و سری باقی نمی ماند. خبرها درز می کنند و کسانی که تعهد اجتماعی دارند باید رسالت خود را انجام داده و مردم را به منافع خود آگاه کنند از رسوا کردن دست اندر کاران چپاولگر نهراسید. آنچه که مهم است دست مذهب را از دخالت در زندگی مردم ایران کوتاه کنیم. تحقق چنین خواستی تنها در فردای سرگونی جمهوری اسلامی میسر خواهد بود