دامنه خشونت در ایران به جایی رسیده که داد مجلسیان و دولتیان را نیز درآورده است. کمتر روزی است که اخبار و گزارشهای قتل و جنایت آن هم در منظر عموم و یا تجاوز و خشونت جنسی به صورتهای فردی و گروهی به زنان و کودکان در ایران منتشر نشود. آنچه بیشتر نگران کننده است سیر صعودی آمار این جنایتها است. رژیم حاکم میاندیشد که با اعمال مجازاتهای خشن میتواند این سیر صعودی را متوقف یا معکوس کند. ولی همه دادههای آماری نشان میدهد که خشونتهای دولتی جز افزایش میزان خشونت به صورت کمی و کیفی نتیجهای نداشته است. در واقع، از یک دید کلی باید خشونتهای دولتی را با خشونتهای ارتکابی از سوی افراد جامعه همکاسه کرد تا فرهنگ رفتاری خشنی که امروز بر جامعه ایران مسلط شده بهتر شناخته شود. این آمارها نشان میدهد که جامعه ایران در یک دور باطل خشونت گرفتار شده و جنایتکاران و حکومتگران گویی در اعمال خشونت با یکدیگر مسابقه گذاشتهاند.
ر ژیم جنایتکار و دیکتاتور اسلامی بیش از سه دهه است که بر ایران حکومت میکند و عملکرد این رژیم در مورد امنیت مردم و آمار جرم و جنایت معیار مناسبی برای ارزیابی درجه موفقیت یا شکست آن در این زمینه بشمار میرود. یعنی اگر به عملکرد رژیم در زمینههای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی کاری نداشته باشیم، و اشتهای سیریناپذیر رژیم برای آزار و آدمکشی را نیز نادیده بگیریم، نگاهی به روند آمار جنایات در زیر سلطه این رژیم جنایتکار آخوندی واقعیت وحشتناکی را در برابر چشمان ما قرار میدهد. البته رژیم آمار دقیق و درستی از آمار جنایات (همچنان که از آمار آدمکشیهای خود) به صورت منظم در اختیار مردم قرار نمیدهد. ولی هر چندگاه یکبار اطلاعاتی در این زمینه از سوی مسئولان پخش میشود که میتواند مورد ارزیابی قرار گیرد. از جمله در روزهای اخیر پزشکی قانونی از کشته شدن متوسط سالانه ۱۱۲ نفر در ده ساله گذشته خبر داده و معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی کشور گفته است که ۴۴ درصد از قتلهای کشور در سال گذشته با استفاده از سلاح سرد صورت گرفته است.
میتوان نتیجه گرفت که بر اساس این ارقام، آمار سالیانه قتل در ایران به حدود ۲۵۰۰ مورد بالغ میشود. از سوی دیگر، سال گذشته دکتر حسین غلامی استاد حقوق دانشگاه تهران در نشست «بررسی جرمشناختی واقعهٔ سعادت آباد» گفته بود«آمارها در ایران نشان میدهد آمار قتل عمد ۸۳ درصد و آمار ضرب و جرح ۱۰۰ درصد افزایش یافته است به نوعی که در ایران هر ساعت چهار نفر بر اثر قتل عمد… کشته میشوند».
صرف نظر از رقم اخیر که اگر درست باشد بسیار وحشتناک است، آمارهای دیگر به خودی خود تکان دهنده هستند، ولی برای درک اهمیتشان باید آنها را در کنار ارقام دو دهه اول پس از انقلاب قرار داد و روند آمار قتلها را در این دوره ۳۰ ساله از یک سو و یک دهه پیش از انقلاب از سوی دیگر بررسی کرد. در مورد دو دهه ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۶، این ارزیابی قبلا از سوی نگارنده صورت گرفته است. در این تحقیق ، نگارنده نشان داد که بر اساس آمار رسمی کشور، تعداد قتل عمدها در هشت سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۴ (پیش از انقلاب) به طور متوسط ۵۱ مورد در سال بوده است. همین رقم در دهه ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۸ (پس از انقلاب) به ۱۳۵ مورد بالغ شده است و سپس در سالهای ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۶ به رقم ۳۹۴ تن رسیده است (در مورد سالهایی که نام برده نشده رقمی در دست نبود). یعنی در دهه اول پس از انقلاب نسبت به پیش از آن تعداد قتل عمدها تقریبا به سه برابر رسیده و در دهه پس از آن نیز باز سه برابر شده است. اکنون آمار پزشکی قانونی و پلیس آگاهی کشور از یک جهش وحشتآور شش برابری در دهه سوم نسبت به دهه دوم خبر میدهند. یعنی در مجموع، در سایه حکومت جمهوری اسلامی ایران، آمار قتل در ایران نسبت به سالهای پیش از انقلاب تقریبا پنجاه برابر شده است.
این آمار وحشتناک بیش از هر چیز دیگر گویای کارنامه سیاه رژیم جنایتکار آخوندی اسلامی در زمینه امنیت اجتماعی مردم است. البته در ارقام فوق فقط قتلهایی که به دست مردم صورت گرفته منظور شده است. قتلهای عمد دیگری نیز در جامعه ایران اتفاق افتاده که چون نسبت به افراد دست بسته و اسیر صورت گرفته به مراتب با خشونت بیشتری همراه بودهاند. اینها قتلهایی است که به دست خود جمهوری اسلامی و عمّال آن انجام شده و تعداد آنها از مجموع قتلهای شماره شده در بالا به مراتب فزونتر بوده است.
رژیمی که خود در آدمکشی و خشونت با جنایتکاران مسابقه گذاشته است به سختی میتوانسته کارنامهای جز بالا بردن آمار جنایت در ایران آن هم تا پنجاه بار (که به آمار کشتار خودش نزدیک باشد) برجا بگذارد. و اکنون نیز ادامه حیات رژیم نتیجهای جز افزایش خشونت و جنایت و بالا رفتن آمار قتل و آدمکشی نمیتواند داشته باشد. مجلسیان و دولتیان از دامنه خشونت در ایران اظهار نگرانی کردهاند. ولی اینان نسخهای جز آنچه که تا به حال رژیم دیکتاتور آخوندی اسلامی به آن عمل کرده (یعنی خشونت بیشتر و شدیدتر) ارائه ندادهاند. جامعه تحت حکومت جنایتکار و دیکتاتور آخوندی ایران محکوم به سیر تصاعدی جنایت بوده و خواهد بود.
محمد مومنی