در جوامع اسلامی همچون جمهوری اسلامی ایران، زنان جز بی حقوقترین اقشار جامعه هستند چرا که نه در دادگاهها و نه در هیچکدام از مراجع قضایی و نه حتی در کانون خانواده، نه تنها از حقوق مساوی برخوردار نیستند بلکه هیچ ارزش و احترامی به مقام زن قائل نمی شوند. زنان و دختران جوان حق اظهار نظر یا صحبت در مورد حق و حقوق و اختیارات خود را ندارند.
در بسیاری از خانواده ها والدین صرفا به عنوان “بزرگترها” حق مسلم خود میدانند که در مورد زندگی و آینده فرزندانشان بویژه فرزندان دخترشان تصمیم بگیرند. برای مثال دختری که پس از جدایی والدینشن حضانتش به پدر داده می شود و در بسیاری موارد از دیدن مادرش محروم می شود؛ خود من یکی از آنها بودم. محکوم به ازدواج اجباری شدم. نه تنها محکوم به ازدواج اجباری شدم که از حق دیدن مادرم سالها محروم و در کنج خانه ایزوله شده بودم. من از دست چنین شرایطی فرار کردم. از دست سنن و آداب و رسوم عقب مانده و مردسالار، از دست بکار گرفتن قوانین پوسیده اسلامی و ضد زن.
از نظر من و از نظر دنیای پیشرفته و متمدن، ازدواج اجباری یعنی تن دادن به تجاوز، یعنی خرید و فروش کالا، یعنی اینکه زن فقط وسیله ای است برای لذت جنسی مردان. من این بردگی را نپذیرفتم زنجیر این بردگی و حقارت را پاره کردم و پا به فرار گذاشتم. هنگامی که به این شرایط محکوم شدم هیچ درک و فهمی از احساسی از زن بودن و تشکیل خانواده نداشتم. چرا می بایست در سن ۱۶ سالگی مجبور به ازدواج شوم آنهم با مردی معتاد که جز آزار و اذیت و شکنجه روحی و جسمی و تحمیل یک زندگی غیر انسانی نتیجه دیگری برای من نداشت؟!!
در حالیکه من میبایست درمورد زندگی خصوصی خودم تصمیم بگیرم نه پدر و نه هیچ فرد و قانونی دیگر. جمهوری اسلامی چنان تاثیر منفی روی موقعیت فرودست زنان گذاشته است که نابرابری زن و مرد را در بسیاری از موارد به باور عمومی تبدیل کرده و وقتی اعتراضی نیز صورت بگیرد از طرف بخشی از همان مردم مورد هجوم واقع میشود.
بسیاری از زنان در مقابل شغلی که به آنها واگذار می شود مورد سواستفاده مسئولین قرار می گیرند و بخاطر حفظ شغل و آبرو صدایشان در نمی آید. به زنان تنها، خانه اجاره نمی دهند خلاصه اینکه زنان از هر زاویه ای در جامعه ایران پاسخ منفی می گیرند.
زنان در ایران حمایت قانونی را در دفاع از خود ندارند همین مساله باعث شده حقوق زنان در تمام شئونات زندگی پایمال شود و مورد بیشترین بی حقوقی، سواستفاده و تبعیضات جنسیتی قرار بگیرند به همین دلیل در بسیاری از مناطق ایران آمار خودسوزی زنان روزبروز افزایش می یابد.
حکومت اسلامی شرایطی را به جامعه ایران و به مردم آن کشور تحمیل کرده است که زندگی ساده و بی دغدغه در آن بی معنی شده است. اکثر جوانان دچار اعتیاد به مواد مخدر شده اند. کمترین امکانات پزشکی و خدمات درمانی برای ترک اعتیاد در اختیار آنها نه تنها قرار نمی گیرد بلکه روز به روز هر چه بیشتر به تعداد جوانان مردم که در کنار خیابان درحال پرپر شدن هستند افزوده میشود. زندانهای جمهوری اسلامی مملو است از زندانیان سیاسی و فروشندگان مواد مخدر در حالی که پخش و توزیع مواد مخدر از سوی خود مسئولین نظام صورت می گیرد. هیچ وقت از یاد نمی برم فرد معتادی بر اثر توهمات فکری، کودک ۵ ساله خود را به قتل رساند. اعتیاد تنها گوشه ای از فلاکتی است که بر مردم ایران تحمیل شده است. وضعیت اقتصادی مردم روز به روز اسفناکتر میگردد. تحریمهای همه جانبه دول غربی، عرصه زندگی را هر چه بیشتر به مردم تنگ میکند اما سردمداران نظام اسلامی تنها به فکر جیبهای گشاد خود و ساختن نیروگاههای هسته ای هستند.
جامعه ایران به مانند کوه آتشفشانی است که سالها خاموش بوده و هر از چند گاهی کمی لرزیده است اما اینبار از این سوی جهان صدای غرش درونی این آتشفشان میتوان شنید. فوران این آتشقشان همت همه ما مردم را میطلبد باید مبارزه کرد از پا ننشت تا سرنگونی جمهوری اسلامی. به امید روزی که به دست ما مردم این حکومت سرنگون گردد.
برقرار باد آزادی، نابود باد جمهوری اسلامی
*******