هنوز طنین شعار “جنگ ، جنگ ، تا پیروزی” در گوشم می پیچد. شعاری که متولد اتفاق شوم جنگ بین ایران و عراق بود. این جنگ هشت ساله،هرچقدر برای مردم دو کشور منادی بدبختی بود، برای غرب و حکومت دو کشور دارای سود بود . تثبیت نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی بزرگترین بهر برداری رژیم، از این جنگ بود. دیکتانور مذهبی ایران در فضای ملتهب جنگ به راحتی توانست دست به کشتار دهه ۶۰ بزند و منتقدان، متفکران و مبارزان آن زمان را حذف فیزیکی کند. این فضا آنقدربرای حکومت آخوندی مطلوب بود که خمینی از قبول فطعنامه ۵۹۸ به نوشیدن جام زهر یاد کرد.
حالا بعد از ۲۲ سال باز صدای طبل جنگ به گوش می رسد . تهدیدی که درسالیان اخیر بیشتر از طرف غرب بود، حال حکومت ایران به آن دامن می زند و با تهدید به بستن تنگه هرمز، فضای روانی خطر جنگ را ملتهب تر می کند. حکومت ایران ازایجاد این فضا دوهدف را دنبال می کند.
۱) فشارها بر حکومت از طرف دول غربی هر روز بیشتروبیشتر می شود تا جائیکه دست روی شریان حیاتی اقتصاد ایران یعنی صادرات نفت گذاشته است. اگر این تحریم به تصویب و اجرا برسد حتی در صورت حمایت چین، ایران بازار اروپا را از دست خواهد داد. دولت ایران که در حال حاضر هم با اقتصادی فلج روبرو است با تحریم خرید نفت دیگر بطور کامل زمین گیر می شود. با توجه به اینکه حکومت در این سه دهه، شعار عدم موثر بودن تحریم ها را داده است اما درگیری و اختلاف شدید درونی حکومت از طرفی و فشار اقتصادی ناشی از تحریمها از سوی دیگر حتی از زمان نوشیدن جام زهر هم گذشته است و تنها راه برای جمهوری اسلامی تهدید به انتهار است .
۲)اعتراضات خیابانی مردم بعد ازانتخابات ریاست جمهوری در ایران (که از فضای ایجاد شده از اختلاف بین خامنه ای و رفقای گرمابه گلستان اصلاح طلبش بر سر سهم خواهی از حکومت رخ داد)، شروع برگ آخر مبارزات رادیکال مردم علیه رژیم جمهوری اسلامی بود. خامنه ای و نوکرانش کاملا به زنده بودن این جنبش ایمان دارند و می دانند که مردم (که حالا تنها خواسته آنها مرگ بر دیکتاتور است ) از هر بهانه ای برای برپائی دوباره تظاهراتها استفاده خواهند کرد و هر حادثه کوچکی می تواند شروع دوباره تظاهراتها باشد. وخیم شدن وضعیت اقتصادی مردم ، درگیری شدید درون جناحی رژیم و انتخابات مجلس نهم از اتفاقاتی است که هر کدام به تنهائی می تواند آبستن وقوع مبارزات خیابانی مردم باشد. حال آنکه دراین مقطع، همه این عوامل باهم گریبان حکومت را گرفته است. لذا حکومت استبدادی برای برون رفت از این خطر با بزرگ کردن خطر جنگ می خواهد در کشور فضائی مانند فضای دهه ۶۰ بسازد و نیروی اعتراضی مردم را بسمت دشمن خارجی سوق دهد.
این بازی با چه هزینه ای به پایان خواهد رسید؟؟ آیا این تحرکها در حد تهدید خواهد ماند و یا اینکه آتش جنگ، افروخته خواهد شد؟؟
شواهد نشان می دهد که حکومت ایران در دیپلماسی سیاسی با دول غربی به بن بست کامل رسیده است. دراین فضا احتمال آنکه در یک اشتباه از طرفین، جنگی بزرگ و تمام عیار شروع شود خیلی زیاد است جنگی که بازنده اصلی آن مردم خواهند بود. با مطالعه وضعیت مردم افغانستان و عراق بعد از حمله آمریکا و دول غربی، به این نتیجه می رسیم که در صورت وقوع جنگ در ایران فقط جمهوری اسلامی از بین نخواهد رفت بلکه مردم را در ورطه جنگ قومی و مذهبی و در نتیجه تجزیه ایران قرار می دهد.
بهترین حالت برای مردم ایران سرنگونی حکومت مستبد جمهوری اسلامی توسط خود مردم است تا دچار سرنوشت مردم عراق و افغانستان نشوند. این امر در وضعیت متزلزل فعلی حکومت ایران، نه تنها دور از دسترس نیست بلکه بطور حتم دیکتاتور بدست خود مردم ایران سرنگون خواهد شد و مردم به دست خود سرنوشتشان را خواهند نوشت.